تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
WORLD WAR1,2
و آدرس
adolf-hitler.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ساعت
امکانات
ملاقات تاج الملوک و دو دخترش (شمس و اشرف) با آدولف هیتلر
تاج الملوک- اشرف- شمس
هیتلردردنیا محبوبیت زیادی داشت ودرایران هم خیلی مورد توجه واحترام مردم بود.
هیتلرایرانیها را ازنژاد آریایی میدانست وچون آلمانیها هم از همین نژاد بودند لذا به ایران علاقمند بود ودردوران حکومت خود تا آنجا که توانست در ایران تبلیغات و به ایران کمک اقتصادی کرد...
دراین چند سال، کتاب خاطرات بسیار منتشر شده است. از هر سو و با هر عینکی به حوادث ایران نگاه شده است. در میان کتابهای خاطرات که بسیار کم درباره آن تبلیغ و حتی صحبت شده، "خاطرات ملکه پهلوی- همسر رضاشاه و مادر محمد رضا شاه " است. سه تن، در نوبتهای مختلف که با تاج الملوک مصاحبه کرده و او حال و روز دیدار و گفتگوهایش را برای آنها شرح داده: دکترملیحه خسروداد، تورج انصاری و مهندس محمود علی باتمانقلیچ.
این مجموعه گفتگو، همراه با تعدادی عکس، در 479 صفحه و از سوی بنیاد تاریخ شفاهی ایران منتشر شده است. بقایای خانواده پهلوی و نزدیکان و کارگزاران دربار آنها، این خاطرات را خوانده و با سکوت از کنار آن عبور کرده اند، جنجال نکرده اند تا بلکه موجبات فروش و خواندن وسیع آن را باعث نشوند. در جمهوری اسلامی نیز، پیرامون این خاطرات جنجال نکرده اند.
تاج الملوک سخنی علیه رضاشاه و پسرش محمد رضا نگفته، اما در مرور خاطرات خود، گاه با صراحتی توام با صداقت نکاتی را بر زبان آورده است؛ که نباید باب طبع اهل پهلوی اول و دوم باشد! و ایراد خاطرات او از نگاه اهل پهلوی و اهل جمهوری اسلامی همین است!
نکته بسیار جالبی که دراین خاطرات وجود دارد و خیلی زود به ذهن خطور میکند، نقش تعیین کننده تاج الملوک در دوران رضا شاه و حتی دو دهه اول سلطنت محمدرضا شاه است. تسلط او به امور سیاسی این دو دوران، امکان وی برای صحت کردن به سه زبان(برخلاف رضا شاه که فارسی را هم کامل نمی دانسته) و سلسله دلائل دیگری که درهمین خاطرات مشهود است، نشان میدهد که او در پشت بسیاری از تصمیمات مهم سیاسی دوران رضاشاه و حتی سالهای پرحادثه سلطنت پسرش محمدرضا بوده، از جمله دیدارهای سیاسی او با هیتلر، استالین و...
با تمام کارگزاران نظامی و غیرنظامی این دو دوره از نزدیک آشنا و در تعیین سرنوشت و پست و مقام آنها تاثیر گذار بوده است، از جمله قوام السلطنته که هر جا گیر میکرده به تاج الملوک مراجعه میکرده است همچنین دکتر مصدق، هویدا و...
تاج الملوک موسیقی ایران را نه تنها میشناخته، بلکه خود نیز دو ساز ایرانی میزده است، ادبیات ایران را میشناخته، اما به زبان ترکی شعر میسروده است.
بنا دارم بخشی از خاطرات او که شکل مصاحبه دارد را در اینجا قرار دهم.
در اینجا گزیده ای از خاطرات تاج الملوک را با فصل مربوط به گرایش رضاشاه به هیتلر آغاز میکنم و ماموریت تاج الملوک در سفر به آلمان هیتلری و ملاقات با پیشوا. این فصل از آن نظر مهم است که ریشه دلیل تصمیم قطعی انگلیس به تبعید رضا شاه و نزدیکی رضاشاه به نازیها در سالهای جنگ دوم جهانی را نشان میدهد. این بخش از خاطرات تاج الملوک از صفحه 95 آغاز و در صفحه 104 پایان مییابد. من هیچگونه دخل و تصرفی در جملات نکرده ام و آنچه میخوانید دقیقا مطابقت دارد با صفحاتی که دربالا ذکر کردم.
دیدار با هیتلر...
هیتلردردنیا محبوبیت زیادی داشت ودرایران هم خیلی مورد توجه واحترام مردم بود.
هیتلرایرانیها را ازنژاد آریایی میدانست وچون آلمانیها هم از همین نژاد بودند لذا به ایران علاقمند بود ودردوران حکومت خود تا آنجا که توانست در ایران تبلیغات و به ایران کمک اقتصادی کرد.
"محمد رضا" هم که ازدخالتهای انگلستان درامورایران به تنگ آمده بود، به طرف آلمانیها گرایش وعلاقه پیدا کرد و طی چند سال روابط ایران وآلمان نازی خیلی صمیمانه شد.
آلمانیها درامورساختمان راهها وجادههای ایران فعالیت میکردند و درساختن راه آهن، بنادر و سیلوها و کارخانجات به ایران کمک رساندند.
آلمانیها درایران خیلی کارهای بزرگ کردند، که بعضی از آنها هنوز مثل راه آهن سراسری بعد بیش ازنیم قرن مورد استفاده ایرانیان قراردارند.
ایستگاهای راه آهن درتهران وتبریز و اهواز و امثالهم. خط آهن سراسری. پل ورسک، پلهای راه آهن درمناطق صعب العبور، فرودگاه ها، کارخانه مونتاژ هواپیما، کارخانه شکرسفید، کارخانه ذوب آهن کرج، سیلوهای گندم، کارخانجات آرد و خیلی تاسیسات که حالا یادم نیست نام ببرم.
اما همین راه آهن که با کمک آلمانها ساخته شد بلای جان خود آنها شد و متفقین با اشغال ایران کمکهای وسیع نظامی به نیروهای شوروی که در محاصره آلمان بودند رسانده و وضعیت جنگ را به نفع متفقین تمام کرد.
من یادم هست مردم تهران آنقدر به هیتلرعلاقه داشتند که درمیدان توپخانه جمع میشدند تا از رادیو به سخنرانیهای هیتلر گوش کنند.
درآن موقع اکثرمردم رادیو نداشتند، ایستگاه رادیو درخیابان بیسیم پهلوی ( سید خندان ) تاسیس شده و روزی یک ساعت برنامه رادیویی زنده پخش میکرد. از بیسیم پهلوی به میدان توپخانه یک خط کابل کشیده بودند و درمیدان توپخانه چند بلندگو گذاشته بودند تا مردم اخباررادیو را بشنوند.
مردم هروقت خبرپیروزی قوای هیتلر را میشنیدند ازته دل برای آلمانیها هورا میکشیدند. حتی بعضیها آنقدر تعصب داشتند که برای قوای آلمان گوسفند قربانی میکردند.
یک عده جوانان تهران هم به سبک جوانان هیتلری سرخود را اصلاح می کردند و در خیابانها به هم سلام هیتلری میدادند!
عوض شدن سرنوشت جنگ، سرنوشت مردم ایران و رضا شاه را هم عوض کرد و او را از تخت طاووس پائین آورد و به تبعید فرستاد.
ملاقات با هیتلر
موقعی که ما به ملاقات هیتلر رفتیم آقای محتشم السلطنه اسفندیاری هم حضورداشت. هیتلربا من واشرف وشمس دست داد وازمن حال واحوال رضا شاه را پرسید. از طرف سفارت ایران یک مرد جوان به عنوان دیلماج حضورداشت که مطالب هیتلر را برای ما و حرفهای ما را برای هیتلرترجمه میکرد. اگراشتباه نکنم این مرد جوان، جمالزاده پسرسید جمال واعظ اصفهانی بود که بعدها نویسنده معروفی شد.
ما برای هیتلرچند هدیه برده بودیم که عبارت بود ازدو قطعه قالی نفیس دست باف ایرانی ومقداری پسته رفسنجان و هدایای دیگر.
حاج محتشم السطنه اسفندیاری قالیها را درجلوی پای هیتلر باز کرد وشروع به توضیح کرد.
هیتلرخیلی ازنقش قالیها و بافت و رنگ آنها خوشش آمد. روی یک قالی که درتبریز بافته شده بود عکس خود هیتلربود. روی قالی دیگرهم علامت آلمان نازی را که عبارت از سواستیکا (چلیپای شکسته) بود نقش کرده بودند.
ازمطالب هیتلر دستگیرمان شد که باورش نمی شود این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند.
من این ملاقات را هیچوقت فراموش نکردم وبه درخواست رضاشاه دهها بار ریزمطالب آنرا برایش تعریف کردم.
هیتلر از رضا خیلی تعریف کرد وگفت زندگی او را میداند و او را درک می کند و از اینکه یک نظامی قدرت را درایران به دست دارد خوشحال است.
رضا از این قسمت خیلی خوشش میآمد و من هر وقت به این قسمت ازملاقات خودم با هیتلر می رسیدم باید آنرا چند بار برای رضا تکرارمی کردم.
زندگینامه ی هاینریش هیملر
دردستگاه ناسیونال سویالیسم هیچ شخصیتی مرموز تر از هیملر وجود نداشت ادب و منطقی بودن او بسیاری از افراد را شیفته ی او کرده بود.به نظر ژنرال هوسباخ هیملر روح اهریمنی پیشوا بود!!! مردی خونسرد و حسابگر.
کودکی هاینریش هیملر-عکس سال 1907
به نظر دخترش گوردون او پدری مهربان و دوست داشتنی بود او میگفت :<<او بهترین پدر دنا بود و من هنوز هم میتوانم او را دوست داشته باشم>>او یک با ر دوازده کلفت جوان را به مناسبت جشن تولدش دعوت کرد و از افسران خواست آنهارا به عنوان همدم پشت میز برگزینند با اینکه او از خانواده ی ثروتمندی بود و اسمش را از یکی از بهترین شاگردان پدرش گرفته بودن <<شاهزاده هاینریش فون باخ ویلتز>>.
هاینریش در کنار برادرانش-
برادر کوچکتر،ارنست هرمان هیملربرادر بزرگتر،لودویش هیملراین هیملر جوان نه زیاد ضد یهودی بود نه با یهودیان خوب بود .او در سال 1922 درسن 22سالگی یک جوان ملی گرای ضد یهود بود و دفتر خاطراتش حاوی اعتقادات زیر بود <<مبارزه کن .باست .گرچه خود نابود شوی اما پرچم را بالا نگه دار.هیچ تعجبی ندارد جوانی با این چنین طرز تفکری جذب صفوف ناسیونال سوسیالیسم نشود.او فردریک کبیر را بسیار می ستود و شیفته ی سرسختی و انضباط پروسی بود.هیملر مردی بود سبزه رو با قد متوسطبا چهره ای که نشان میداد از نژاد نوردیک یا شمال اروپاست.
او قد های بلند را میستود اما خودش همیشه از درد معده رنج میبردمردی که نامش بر تن میلیونها انسان لرزه می انداخت میگفت من در مقابل پیشوا همچون شاگرد مدرسه ای هستم که تکالیف شبش راانجام نداده!!!!.
هیملر مثل پیشوایش به مادیات علاقه ای نداشت و بر خلاف گورینگ از منصب خود استفاده نمیکرد در غذا خوردن میانه روی پیشه کرده بوداندک می مینوشید و فقط روزانه دو سیگار برگ میکشید.اودر هنگام بر گذاری اعدام ها سر به زیر میان داخت و به پزشک شخصی خو نیز گفته بود من اهویی را کشته ام اما هر بار که یاد چشمانش میافتم وجدانم معذب میشود.
یک با رخواهر زاده اش را که افسر اس اس بود به جرم همجنس بازی دستگیر کردند و او بی درنگ حکم تیرباران اورا امضا کرد .رودلف وهرز که یکی از قضات اس اس بود درخواست تخفیف در حکم را کرد اما هیملر نپذیرفت و نمیخواهم کسی بگوید من سستی کرده ام و چون خواهرزاده ام بوده او را آزاد کرده ام.
او میگفت اس اس باید جدی باشد اما سنگدل نباشد او به فرماندهان گفته بود اگر کسی در شکنجه پا از حد فراتر گذاشت سریعا مداخله کنید.او تربیت سربازان را طوری که سنگدل نباشند اما آبدیده باشند کار دشواری میدانست و میکوشید شعار اس اس این باشد <<شرف من وفاداری من است>>.
هاینریش هیملر در کنار همسرش مارگاریته هیملر و فرزندش وُهم هیملر
در لباس محلی و جشن سنتی مونیخی ها
فیلذ مارشال دونیتس میگوید<< زمانی که پیامی از بورمان مبنی بر جانشینی من رسید من حیرت کردم و بعد از اینکه ازحیرت بیرون آمدم گفتم قبل از شروع کار باید بدانم تکلیفم با هیملر چیستاگر هیملر در صدد مقاومت بر میامد کار سخت میشد چون او رئیس کل ارتش بود (در اخرین روز ها پیشوا ریاست ستاد ارتش را به هیملر سپرده بود).
دونیتس با هیملر تماس گرفت واز او خواست نزد او برود اما هیملر مخالفت کرددونیتس گفت: اما او در ساعت 12:30دقیقه وارد دفتر کار من شد او روی صندلی راحتی نشست و من من ضامن هفت تیرم را کشیده بودم و ان را لای چند پرونده گذاشته بودم تا به راحتی اماده ی شلیک باشد.
او هنگام خواندن تلگراف رنگ از صورتش پرید و من به او گفتم نمیتوانم از او در دولت جدید استفاده کنم و او در ساعت 1:00نیمه شب با موافقت با ریاست من دفترم را ترک کردو در تارخ 23می 1945 با کپسول سیانوری که در دهان خود پنهان کرده بود به زندگی خود خاتمه داد.
هیملر در جنگ جهانی اول
او در زمان ریاستش در اس اس ان را از یک سازمان کوچک به یک ارتش قدرتمند بدل کرداما کار حیرت آور وی تبدیل دستگاه اطلاعاتی آلمان در کمتر از 3سال به قدرتمند ترین دستگاه اطلاعاتی اروپا بود.
او همچنین مسئول تمام پروژه های در حال انجام و تاسیسات هسته ای بود.
آبشخور:nazicenter
+ نوشته شده در شنبه پنجم شهریور 1390ساعت 16:30 توسط سورنا | آرشیو نظرات
درود
دیر زمانی است که در فکر این فرو رفته ام که ایا هیتلر به پیروزی می رسید
ما در چه حالی بودیم همین باعث جسنجو من در مورد هیتلر بود که من را شیفته خود ساخت الان هم بسیار زیاد به تفکرات این مرد که جلوی جهان خواران ایستاد علاقه دارم
و معتقدم که صهیونها با قدرت تبلیغی و مالی خود همیشه جهت تخریب این مرد کوشیده اند مرگ بر جهان خواران صهیون
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
پیوندهای روزانه
ماهنامه انسی
ماهنامه انسی شماره دهم
دانلود شماره هشتم ماهنامه ی انسی
آپلود سنتر رایگان
نبرد من
دنیای شعر من
برای کاسپین امضا کنید
دیزل اشتاین(دیزنی)
هیتلر و جنگ دوم جهانی
آرشیو پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
هفته دوم آبان 1391
هفته اوّل آبان 1391
هفته اوّل شهریور 1391
هفته چهارم مرداد 1391
هفته سوم مرداد 1391
هفته اوّل مرداد 1391
هفته چهارم تیر 1391
هفته سوم تیر 1391
هفته دوم تیر 1391
هفته اوّل تیر 1391
هفته چهارم خرداد 1391
هفته سوم خرداد 1391
هفته چهارم اردیبهشت 1391
هفته دوم اردیبهشت 1391
هفته اوّل اردیبهشت 1391
هفته چهارم فروردین 1391
هفته دوم فروردین 1391
هفته اوّل فروردین 1391
هفته اوّل بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
هفته اوّل دی 1390
هفته سوم آذر 1390
هفته دوم آذر 1390
هفته چهارم آبان 1390
هفته سوم آبان 1390
هفته دوم آبان 1390
هفته اوّل آبان 1390
هفته سوم مهر 1390
هفته دوم مهر 1390
هفته اوّل مهر 1390
هفته چهارم شهریور 1390
هفته سوم شهریور 1390
هفته دوم شهریور 1390
هفته اوّل شهریور 1390
آرشيو
آرشیو موضوعی
هلوکاست
هیتلر
نازیسم
سورنا
فرماندهان هیتلر
ایران زمین
فراماسون و صهیون
کمونیست
داستان کوتاه
دادگاه شوم نورنبرگ
هنر و نازیسم
مسایل روز
دل نوشته ها
بنیتو موسولینی(دویچه)
موسسان حزب نازی(حزب کارگری آلمان)
ویدیو و کلیپ( مولتی مدیا) نازی
پیوندها
جنگ ناشناخته
حسین پناهی
قالب
رایش چهارم
مهر میهن
استارکر
جزیره حامد
آب حیات
شیطان پرستی * 666 *دجال*
پسر سبز ایرونی
جنگ ها و رخدادهای تاریخی
«my land*»
سورنا آرام (فردوسی امروز)
مغزهای آزاد
دوستدران پیشوا(آدلف هیتلر)
عقاب شرق
اهورا
رخدادهای واقعی جنگ جهانی دوم
سربدارن 313
تاریخ سرافراز ايران
جهان باستان(پارسوماش)
تارنمای تخصصی رایش سوم
زمزمه
تراکتور
علی کریمی(وب سایت رسمی)
"تندیس تنهایی من"
جوهر سرخ
حماسه سازان سرزمین پاک
عاشق ایران
مشهورترین زنان ایران
*اینجا پرسپولیس همه چیز است..!*
سایت رسمی پرسپولیس
ناسیونال سویالیست
مبهم
سکوت کن
جنگهای بزرگ
انجمن طرفداران بایرن مونیخ
سواستیکا
سایت تفریحی دردونه
حقایق تاریخی
پروژه ظهور
RSS
POWERED BY
BLOGFA.COM
جنگ جهانی اول همزمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطه ایران ضعیفترین دوران خود را میگذراند. جنگ جهانی اول در زمانی آغاز شد كه ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یك دولت ورشكسته و وابسته پیش برده بود.
علیرغم اعلام بی طرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. سپاه روسیه تا دروازههای تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شدند. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهمترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران میتوان به مقاومت دلیران تنگستان، دشتستان و دشتی در استان بوشهر و ناصر دیوان کازرونی در فارس و نبرد جهاد در خوزستان اشاره کرد. جمعی از رجال از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت مهاجرین به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید . پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت مهاجرین و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند.
در آغاز جنگ جهانی اول قوای روس از دو سو به طرف پایتخت پیش میآمد، ترس از روسها و تبلیغات شدید آلمانیها که با توزیع بیدریغ پول همراه بود احساسات مردم را به نفع آلمان و عثمانی برانگیخته و تنفر و نگرانی شدیدی نسبت به روسها و انگلیسها (که بیش از یک قرن باعث بدبختی ایران شده بودند) بوجود آورده بود، حزب دمکرات در تهران فعالیت شدیدی آغاز نمود و تلاش میکرد که ایران را به نفع آلمان و عثمانی وارد جنگ کنند ژاندارمری ایران هم از دولت سرپیچی کرده بر خلاف اصل بی طرفی به نفع آلمانها وارد کار شده بود سر رشته این تحریکات در برلین و در دست تقی زاده بود که با مقامات وزارت خارجه آلمان روابطی به هم رسانیده و سودای جاه طلبی بر سر داشت.
پیش آمدن روسها به سوی پایتخت به همین دلیل بود، روس و انگلیس معتقد که یک کودتای آلمانی در تهران در حال تکوین است و برای جلوگیری از این کودتا به سوی پایتخت پیش میآمدند، وقتی قوای روس به (( ینگ امام )) رسید، مستوفی الممالک که به مناسبت احساسات ملی با انگلیسیها و روسها کینه داشت تحت تأثیر دمکراتها واقع شد و تصمیم گرفت که پایتخت را به اصفهان منتقل کند و به جمعی از وکیلان و سایر مردم که به دشمنی با روس و انگلیس متظاهر بودند توصیه کرد که به قم و اصفهان بروند، شایع بود که روسها به تهران میآیند و شاه را اسیر . مخالفان را قتل عام میکنند.
دمکراتها که کار را به مراد خود دیدند، دسته دسته روانه قم شدند، کوچندگان جمعیت طرف توجهی بودند، گروهی از آنان به مقاصد سیاسی و جمعی برای پول و معدودی روی احساس وطن خواهی تهران را ترک گفتند . اما تغییر پایتخت عملی نشد، سفیر روس و انگلیس شاه را مطمئن کردند که قصد تجاوز به پایتخت را ندارند جمعی از رجال از قبیل عین الدوله، فرمانفرما و صمصام السلطنه و سپهدار تنکابنی نیز برای انصراف شاه کوشیدند ولی کوچندگان از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت مهاجرین به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید. سید محمد طباطبایی هم با دو فرزندش جزو همان کوچندگان بود. پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت مهاجرین و طباطبایی و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند.
قحطی بزرگ در ایران در زمان جنگ جهانی اول
محمدقلی مجد در کتاب: قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران ۱۹۱۷-۱۹۱۹ بر مبنای مدارک معتبر موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکا نارا ثابت میکند که قحطی بزرگ در ایران در سده بیستم میلادی، در زمان جنگ جهانی اول رخ داده است. محمدقلی مجد نشان میدهد که در طول سالهای ۱۹۱۷-۱۹۱۹ بین هشت تا ده میلیون نفر از جمعیت بیست میلیونی ایران یعنی ۴۰ درصد در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از سوءتغذیه از بین رفتند. مجد دولت بریتانیا را عامل و مسبب این نسلکشی مهیب میداند و نشان میدهد که استعمار بریتانیا از سیاست نسل کشی و کشتار جمعی به عنوان ابزاری برای سلطه بر ایران بهره برد.
در آن زمان بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران صرف تأمین سیورسات ارتش بریتانیا میشد که در نتیجه به کاهش شدید مواد غذایی در داخل ایران انجامید. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد. بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید.[۱] مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از
نويسنده: ARASH تاريخ: یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,
آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در مسافرخانه ای در شهری مرزی و کوچک به نام براونا-آم-این در اتریش، بین مرز اتریش و امپراتوری آلمان زاده شد. پدر او آلویس هیتلر ( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳)، یک کارمند پائین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر، کلارا هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. هنگامی که هیتلر ۳ ساله بود خانواده او به ایالت باواریا در جنوب آلمان مهاجرت کردند.[۲] درسال ۱۸۹۴ خانواده هیتلر به نزدیکی شهر لینز مهاجرت کردند و تا زمان بازنشستگی پدر هیتلر در آنجا ماندند، در این دوره هیتلر به عنوان کودکی خستگی ناپذیر به بازی و درس در مدرسه ای نزدیک به خانه مشغول بود.برادر او ادموند بر اثر بیماری سرخک در ۲ فوریه ۱۹۰۰ درگذشت و این اتفاق تاثیری دائمی در هیتلر ایجاد کرد و اعتماد به نفس هیتلر را تا حدود بسیاری تضعیف کرد و باعث شد آدولف هیتلر کج خلق شود و همواره با پدر خود بحثهای طولانی داشته باشد. روابط هیتلر با مادرش بسیار خوب و صمیمانه بود و این کاملاً برعکس روابط او با پدرش بود که معمولاً او را کتک می زد[۳] با اینکه هیتلر علاقه مند بود به رشته هنر بپردازد ولی پدر وی او را به مدرسه فنی فرستاد، هیتلر بعدها در کتاب نبرد من اعتراف کرد که «امیدوارم بتوانم چند سال عقب افتادگی که پدرم به من تحمیل کرد را جبران کنم.» هیتلر حتی در زمینه سیاسی هم با پدر خود اختلاف داشت، پدر هیتلر فردی معتقد به امپراطوری اتریش بود اما هیتلر خود و اتریش را جزء آلمان و امپراطوری روم باستان می دانست.پس از مرگ پدر هیتلر در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وی مدرسه فنی را ترک کرد.آدولف هیتلر در کتابش نبرد من، لحنی مودبانه درباره پدرش دارد، به هر حال او اظهار میکرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آنها شده بود.
جوانی [ویرایش]
محوطه قدیمی اقامت در مونیخ، نقاشی هیتلر، ۱۹۱۴
از سال ۱۹۰۵ به بعد هیتلر در یک پرورش گاه بوهامایی زندگی میکرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت. او دوبار از موسسهٔ هنرهای زیبای وین (۱۹۰۷-۱۹۰۸) به خاطر عدم صلاحیت در نقاشی مطرود شد. به او گفته شد که تواناییهایش بیشتر در زمینهٔ معماری کاربرد دارد. وی درخاطراتش که نمایانگر مجذوبیتش به همین موضوع است میگوید:
« هدف من از این سفر بررسی گالری موزهٔ کرت بود. اما کمی بعد از اینکه به تابلویی دقت میکردم متوجه میشدم چیز دیگریست که توجه مرا به سوی خود جلب میکند، و آن خود موزه بود. از صبح تا نیمه شب، توجهم از موضوعی به موضوع دیگر عوض میشد اما این ساختمان موزه بود که بیشترین توجه من روی آن متمرکز شده بود.[۴][صفحه؟] »
بنا به سفارش رئیس آموزش گاه، وی متقاعد شد که مسیر تحصیلیش را تغییر دهد. ولی وی تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود:
« بالاخره بعد از مدتی تلاش یک مهندس شدم، بقیه راه مشکلی که در مدرسه ریشویل از دست داده بودم در اثر کوششها و تمرینهای ده ساله تا اندازهای جبران شد و هنگامی که بعد از مرگ مادرم دو مرتبه به وین آمدم این بار اقامت من چندین سال طول کشید حالت آرامش و تصمیم جدی در خود احساس کردم و کم کم غرور اولیهام بیدار شد و جدا مصمم شدم که خود را به جایی برسانم.[۵][صفحه؟] »
در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادرش کلارا هیتلر با یک مرگ دردناک بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. هیتلر از طریق دادگاهی در لینز تمامی سهمش از ارث پدری خود را به خواهرش پاولا هیتلر واگذار کرد، آدولف در ۲۱ سالگی وارث ثروت یکی از عمه(خاله)هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین مشغول کار شد. او از روی کارت پستالها طرح میکشید و به کاسبها و توریستها میفروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد.[۶] بعد از دومین بار اخراج از موسسهٔ هنرهای زیبا هیتلر دچار فقر مالی شدیدی شد. در ۱۹۰۹ وی به دنبال سرپناهی میگشت و در ۱۹۱۰ در خانهای که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود سکنی گزید. مخالفت با یهود ریشهای عمیق در فرهنگ کاتولیکهای اتریش داشت، وین دارای یک جامعه بزرگ یهودی، شامل بسیاری از یهودیهای ارتدکس اروپای شرقی بود. هیتلر معتقد بود یهودیان دشمنان نژاد آریایی و باعث بدبختی و عقب ماندگی کشورش اتریش بودند. زمانی که هیتلر در وین زندگی می کرد به دقت اوضاع سیاسی و رفتار احزاب مختلف را زیر نظر می گرفت و رفتارهای احزاب را بررسی می کرد.وی پس از بررسی احزاب اتریش به این نتیجه رسید که تنها حزبی می تواند به قدرت کامل دست یابد که بتواند تظاهرات عظیم خیابانی به نفع خود سازمان دهی کند و احساسات و هیجانات مردم را در اختیار بگیرد و همچنین پشتیبانی دست کم یکی از سه نیروی اصلی کشور یعنی ارتش، کلیسا و یا شخص اول مملکت (رییس جمهور اتریش) را با خود داشته باشد.هیتلر این تجربیات را در راه به قدرت رساندن حزب نازی به خوبی به کار گرفت.وی در کتاب خود نبرد من می نویسد که استدلال های منطقی و جملات ادیبانه نیستند که تاریخ را می سازند بلکه خطابههای تحریک کننده هیجانات مردم هستند که مسیر تاریخ را تعیین می کنند.در سال ۱۹۱۳، هیتلر از اتریش - مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد.اما چون برای کشورش خدمت سربازی انجام نداده بود توسط پلیس مونیخ دستگیر و سپس به کشورش برگردانده شد اما هیتلر از خدمت سربازی معاف شد و توانست بار دیگر به مونیخ برگردد.
جنگ جهانی یکم [ویرایش]
هیتلر در ارتش آلمان، ۱۹۱۴، نشسته در سمت راست
در اوت ۱۹۱۴ جنگ جهانی یکم آغاز و هیتلر برای لشکر باواریا داوطلب شد. او یک سرباز وظیفه فعال بود که به عنوان پیغام آور در فرانسه و بلژیک در معرض دید آتش دشمن خدمت کرد. اگر چه خدمت هیتلر قابل تقدیر بود ولی به خاطر این که تابعت آلمانی او مفقود شده بود هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. او دوبار برای شجاعت در جنگ نشان صلیب آهنی، درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۴، و صلیب آهنی، درجه یک که به ندرت به سرجوخهها اعطا میشود، در اوت ۱۹۱۸ را دریافت کرد. در مدت جنگ هیتلر یک آلمانی میهن پرست شد، هرچند او تا سال ۱۹۳۲ تابعیت آلمانی نداشت.او در مدت خدمت سربازی اش نقاشی های روزنامه ارتش را نیز می کشید اما در سال ۱۹۱۶ از ناحیه پای چپ دچار زخمی شد و مدال جانبازان را نیز دریافت کرد و پس از بهبودی مجدداً به جبهه بازگشت. [۷] وقتی که مردم اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش آلمان داشتند، آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ تسلیم شد. هیتلر با شنیدن خبر تسلیم شدن آلمان دچار شوک شدیدی شد. او در آن زمان به خاطر حمله شیمیایی به وسیله گازخردل در بیمارستان صحرایی بود و به طور موقت دچار نابینایی شده بود. مانند بسیاری از میهن پرستان، او سیاست مداران غیرنظامی و یهودیان و کمونیست ها را در تسلیم شدن آلمان مقصر میدانست.
پس از جنگ جهانی یکم [ویرایش]
نتیجه جنگ جهانی یکم برای آلمان شکستی فاجعه بار بود. کشورهای پیروزمند در عهدنامه ورسای شرایطی بسیار سخت و خفت بار را به این کشور تحمیل کردند. با شکست رایش دوم در جنگ جهانی یکم، در آلمان جمهوری وایمار تشکیل شده بود. پس از جنگ جهانی یکم آلمان در بحران غرق بود. در جامعهای که لایههای گسترده مردم با بی کاری و فقر روبرو بودند هیتلر مانند بسیاری از هم نسلان خود، تسلیم آلمان را رد میکرد و شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیستها میدانست و خواهان جبران آن بود. هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب نبرد من تشریح کردهاست.
زندگی شخصی [ویرایش]
هیتلر در کنار اِوا براون.
اِوا براون، معشوقه آدولف هیتلر و برای مدتی کوتاه همسر او بود. آدولف هیتلر، از مشروبات الکلی استفاده نمیکرد و سیگار نمیکشید.[۸] او همچنین گیاهخوار بود و از خوردن غذاهای حاوی گوشت حیوانات پرهیز میکرد.[۹]
آدولف هیتلر به موسیقی ریشارد واگنر، آهنگساز آلمانی «عشق میورزید».[۱۰]
ورود به سیاست [ویرایش]
نوشتار اصلی: حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان
حزب از یک گروه کوچک با تمایلات ملی گرایی در آخرین سالهای جنگ جهانی اول شکل گرفت. ابتدا در برمن گروهی در اوایل سال ۱۹۱۸ با نام کمیته رایگان برای صلح کارگران آلمان (به آلمانی: Freier Ausschuss einen für deutschen Arbeiterfrieden) اعلام موجودیت کرد. آنتون درکسلر در تاریخ ۷ مارس ۱۹۱۸ در مونیخ شعبه ای از این گروه را تشکیل داد. درکسلر قفل سازی ساده و از اعضای ارتش در جنگ اول جهانی بود. در تاریخ ۵ ژانویه ۱۹۱۹ درکسلر به همراه چند تن از دوستان نزدیکش و بیست کارگر دیگر از راه آهن مونیخ به بحث درباره ایجاد حزبی مستقل از کمیته رایگان برای صلح بر اساس اصول سیاسی که درکسلر بیان کرد بحث کنند. این گفت و گو سرانجام به تاسیس حزب انجامید. حزب کارگران آلمان یک گروه کوچک با ۵۵ عضو بود. اما دولت وایمار که فعالیتهای حزب را مشکوک به براندازی تلقی کرده بود جاسوسانی را به درون حزب فرستاد.آدولف هیتلر که اکنون مامور اطلاعاتی ارتش بود به حزب پیوست تا در نزدیک تحولات حزب را گزارش دهد. او کم کم با دیدگاههای حزب آشنا شد. همچنین هیتلر قدرت سخنوری خوبی داشت و به یکی از سخنگوهای ماهر حزب تبدیل شده بود. در میان اعضای اولیه حزب می توان به رودلف هس، هانس فرانک و آلفرد روزنبرگ اشاره کرد که بعدها همگی در سمتهای بالایی مشغول به فعالیت شدند. هیتلر اکنون جذب حزب شده بود و نه تنها مخالفتی با حزب نداشت بلکه به یکی از ستونهای اصلی حزب تبدیل شده بود.هیتلر از سازمان اطلاعات ارتش خارج شد و به اعضای حزب پیوست او در اولین قدم تعداد افراد حزب را برای شماره گذاری از عدد ۵۰۰ شروع کرد بدین ترتیب اعضای حزب به جای آن که ۵۵ اعلام شود ۵۵۵ نفر اعلام شد. این اولین و بزرگترین تبلیغ برای حزب بود.حزب کارگران آلمان به وسیله یک کمیته هفت نفره اداره می شد. هیتلر توانست به کمیته هفت نفره راه پیدا کند. دومین اقدام هیتلر تغییر نام حزب در ۲۴ فوریه ۱۹۲۰ بود. اکنون واژه سوسیالیست ملی هم به نام حزب افزوده شد و بدین صورت حزب با نام حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان ( به اختصار: NSDP ) معرفی شد. هیتلر در مراسمهای مختلف سخن رانی می کرد و سخنان آتشین و ملی گرایانه او به جذب هر چه بیشتر افراد کمک بزرگی می کرد. هیتلر توانست درکسلر را متقاعد کند که هیئت هفت نفره مدیریت حزب لغو شود. بنابراین هیتلر به عنوان رئیس جدید حزب توانست برنامههای خود را به خوبی اجرا کند. نخستين اقدام هیتلر پس از ریاست تشکیل گروه شبه نظامی حزب به نام اس آ بود. هیتلر در قدم بعد اعلام کرد که دو هدف کلی در حزب دارد اولین هدف پیشرفت آلمان و دومین هدف مقابله با دشمنان درجه اول آلمان یعنی فرانسه - انگلیس و شوروی که در چنگال سرمایه یهودیان اسیر هستند. هیتلر صلیب شکسته به عنوان نمادی آریایی را به عنوان نماد حزب انتخاب کرد.در طی سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲ حزب رشد قابل توجهی داشت. حزب نازی دارای یک شاخه به نام گروه حمله اس آ بود.در راس این گروه ارنست روهم نزدیکترین دوست هیتلر در حزب قرار داشت.در سال ۱۹۳۴ هیتلر به دلایلی از جمله خشونت طلبی، این گروه را منحل کرد و روسای آن از جمله ارنست روهم به دلیل توطئه کشته شدند. یکی از دلایل نارضایتی هیتلر و ارتش از نیروی اس آ این بود که روهم قصد داشت اس آ را جانشین ارتش نماید.پس از اعدام روسای اس آ، نیروی اس اس که زير رهبری هیتلر قرار داشت و زیر مجموعه اس آ به شمار می آمد، به عنوان نیروی مستقل به فعالیت ادامه داد.
هیتلر در کنار هم حزبیهایش سال ۱۹۳۰
هیتلر و ژنرال اریش لودندورف
تصویر آدولف هیتلر در قاب عکس اصلی که در تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۳۶ از طرف هیتلر به رضا شاه هدیه شد.
کودتای مونیخ [ویرایش]
مونیخ در هنگام کودتای آبجوفروشی
در ژانویه ۱۹۲۳، فرانسه منطقه روهر صنعتی را در پی پرداخت نشدن غرامت جنگ جهانی یکم اشغال کرد. این اشغال موجب هرج و مرج شد. در همان موقع در بایرن حرکت نیرومندی برای جدا سازی آن ایالت و استقرار یک حکومت کاتولیک پیرو فرانسه در جریان بود. ژنرال فن لوسوو، رئیس بایرنی ارتش دیگر از برلین دستور نمیگرفت و پرچم آلمان به ندرت دیده میشد. در نهایت نخست وزیر بایرن تصمیم گرفت استقلال بایرن و انشعاب آن را از آلمان اعلام کند. در چنین شرایطی که غرور ملی آلمان بار دیگر زیر پا گذاشته شده بود تعداد اعضای حزب به شدت افزایش پیدا کرد و در همین مدت ۲۰،۰۰۰ نفر تا پایان ماه نوامبر به اعضای حزب افزوده شد. در چنین شرایطی نازیها تصمیم گرفتند به کمک ژنرال لودندورف در سالن آبجو مونیخ گرد هم آیی بر پا کنند و سپس در اعتراض به وضع کنونی دست به اعتراض بزنند. هیتلر یک ضد حمله سازمان دهی کرد. قرار بود که در شب ۸ نوامبر یک گردهمایی در برگربرو برگزار شود و نخست وزیر، دکتر فن کار شروع به خواندن اعلامیه رسمی خود که عملا برابر بود با اعلام استقلال بایرن کند که توسط هیتلر و لوندروف بی نتیجه ماند. روز بعد، گردان های نازی خیابان را با هدف انجام یک تظاهرات گسترده به نفع اتحاد ملی اشغال کردند. انبوه جمعیت که توسط هیتلر و لوندروف هدایت میشدند در حال رژه رفتن بودند که ارتش به روی آن ها آتش گشود. این اعتراضات در نهایت ناکام ماند و ۱۶ نفر از راه پیمایان در دم کشته و دو نفر مصدوم شدند که بعدا به خاطر زخم هایشان در پادگان های محلی ارتش جان سپردند. [۱۱] هیتلر، لودندورف و تعدادی دیگر دستگیر شدند. هیتلر با استفاده از فرصت پیش آمده در دادگاه (حضور خبرنگاران داخلی و خارجی) توانست به شهرت خود بیفزاید.وی در دادگاه اما پس از ۶ ماه با قید و به خاطر آنچه خیانت به دولت و ملت خوانده شد در مارس ۱۹۲۴ محاکمه و به ۵ سال حبس محکوم شد. در این مدت بود که هیتلر کتاب نبرد من خویش را نوشت و حزب نازی در جریان این فعالیتها ممنوع اعلام شد.[۱۲][صفحه؟] آدولف هیتلر پس از آزادی دوباره اقدام به تجدید سازمان کرد. اما متعهد شد که گروه شبه نظامی حزب را منحل کند و اقدامی بر علیه دولت وقت انجام ندهد.البته هیتلر با کمک هاینریش هیملر اس اس را در آوریل ۱۹۲۵ تاسیس کردند و همچنین تمرکز بیشتری در جذب زنان در حزب گرفتند همچنین شعار معروف حزب به نام سلام هیتلر (Heil Hitler) نیز در همین سال تصویب شد.
انتصاب به عنوان صدراعظم [ویرایش]
هیتلر و پاول فون هیندنبورگ
در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۳۲ انتخابات رایشتاگ صورت گرفت و حزب نازی ۳۷،۴٪ کل آرا را به خویش اختصاص داد و به بزرگترین حزب رایشتاگ تبدیل شد. در سوی دیگر مجموع آرای حزب نازی و حزب کمونیست آلمان ۵۲٪ کل آرا را تشکیل می داد و این اکثریت هرگز موفق به همکاری مناسب با هم نشدند. پس از آن هیتلر در سال ۱۹۳۲ تصمیم گرفت در انتخابات ریاست جمهوری آلمان شرکت کند.رقیب اصلی و قدرتمند وی ژنرال هیندنبورگ بود که مورد احترام اکثر احزاب و مردم آلمان بود. در دور نخست هیتلر نزدیک به یک سوم آرا را از آن خود کرد و هیندنبورگ نیمی از آرا را بدست آورد. در دور دوم، هیتلر با بدست آوردن ۳۷ در صد آرا باز هم شکست خورد و هیندنبورگ به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.[۱۲][صفحه؟] کشمکش بر سر انتخاب صدراعظم در رایشتاگ سال ۱۹۳۲ ادامه داشت. رئیس جمهور هیندنبورگ به خوبی می دانست که دیگر احزاب وابسته به آمریکا هیچ قدرتی در رایشتاگ ندارند و تنها احزاب قدرتمند نازیها و حزب کمونیست آلمان هستند که در مجموع بیش از ۵۰٪ از کل مجلس را به خود اختصاص داده اند. در ابتدا تمام محافل سیاسی گمان میکردند فرانتس فون پیپن عضو حزب کمونیسم آلمان از طرف رئیس جمهور به عنوان صدراعظم معرفی شود اما رئیس جمهور هیندنبرگ در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ آدولف هیتلر را به عنوان رهبر حزب اکثریت رایشتاگ به عنوان صدر اعظم و مسئول تشکیل کابینه معرفی کردند. هیتلر به دلیل مخالفت شدید با اتحادیههای کارگری و مارکسیستها مورد توجه و حمایت صاحبان صنایع بزرگ آلمان(مانند تیسن صاحب شرکت فولاد تیسن) قرار گرفت و سیل کمک های نقدی به صندوق حزب سرازیر شد.
قصد ترور هیتلر [ویرایش]
بمب گذاری در آشیانه گرگ [ویرایش]
در ژوئیه ۱۹۴۴ به عنوان بخشی از عملیات افسانه شمال در آشیانه گرگ محل اقامت هیتلر بمب گذاری انجام شد. اما هیتلر کشته نشد.
بمب گذاری در سالن آبجوفروشی [ویرایش]
۹ روز پس از شروع جنگ دوم جهانی آدولف هیتلر در عصر روز ۸ نوامبر به مونیخ رفت تا در سالگرد انقلاب نازیها برای هواداران حزب نازی در مونیخ سخنرانی کند. با این حال او با توجه به جنگ با لهستان ترجیح داد هرچه زودتر به برلین بازگردد.هیتلر با وجود آن که به مونیخ رفت به فاصله کوتاهی پس از ورود به این شهر درصدد بازگشت به برلین برآمد اما اوضاع بد جوی مانع از بازگشت او به پایتخت شد. با توجه به این شرایط بود که هیتلر تصمیم گرفت با کوتاه کردن نطقش با یکی از قطارهای شبانگاهی به برلین بازگردد. این تغییر برنامه باعث شد وی نطق خود را زودتر از زمان تعیین شده یعنی ساعت ۹ شب به پایان برده و راهی ایستگاه مرکزی راه آهن شود.او بلافاصله پس از سخنرانی اش در سالن آبجوفروشی که تظاهرات از آنجا شروع شده بود محل را ترک کرد و به همراه محافظانش راهی ایستگاه قطار برلین شد. تنها ۱۳ دقیقه پس از خروج آدولف هیتلر از سالن انفجار مهیبی در سالن آبجوفروشی مونیخ به وقوع پیوست که در آن ۸۰ تن کشته و ۶۳ نفر زخمی شد و هیتلر از توطئه ترور جان سالم به در برد.بمب توسط نجاری به نام گئورگ السر کار گذاشته شده بود، گئورگ السر نجاری از اهالی جنوب باختری آلمان با گرایش های کمونیستی بود.وی هیچگاه در آلمان پس از جنگ به چهره ای محبوب تبدیل نشد. نازیها برای سالها تاکید داشتند السر طرح چنین تروری را به تنهایی انجام نداده بود و او در واقع دست نشانده سرویس اطلاعاتی بریتانیا است.السر تنها چند ساعت پس از این اقدام ناکام در حالی که سعی داشت به سوئیس فرار کند در مرز دستگیر شد. فرمان مرگ السر در ۴ آوریل سال ۱۹۴۵ توسط آدولف هیتلر صادر و حکم در همان روز اجرا شد.[۱۳]
رایش بزرگ آلمان [ویرایش]
نوشتار اصلی: آلمان نازی
رایش بزرگ آلمان یا آلمان نازی به حکومت آلمان در دوران بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ اطلاق میشود که دولت آدولف هیتلر تا سال ۱۹۴۵ میلادی در آن کشور در راس حکومت بود. در این دوران، کشور آلمان تحت حکومت حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان به رهبری آدولف هیتلر به عنوان صدراعظم بود. وی از سال ۱۹۳۴ رهبر حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان شد. تا سال ۱۹۲۸ حزب نازی تنها ۱۲ کرسی در مجلس ملی آلمان داشت که با عمیق شدن بحرانهای اقتصادی و سیاسی توانست تا سال ۱۹۳۲ بیش از ۲۳۰ کرسی در مجلس ملی آلمان به دست آورد و این تعداد کرسی حزب نازی را به بزرگترین حزب مجلس ملی تبدیل کرد. رئیس جمهور هیندنبورگ در تاریخ ۳۰ ژانویه ۱۹۳۰ آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم و مسئول تشکیل کابینه معرفی کرد. هیتلر توانست با همراه کردن برخی احزاب کابینه ائتلافی خود را تشکیل دهد. در جریان آتش گرفتن رایشستاگ (مجلس ملی) هیتلر توانست بزرگترین رقیب خود حزب کمونیست آلمان را از صحنه خارج کند و این اولین قدم برای تک حزبی کردن آلمان بود.در ماه مارس ۱۹۳۳ حزب نازی توانست قانونی را در مجلس تصویب کند که به موجب آن اختیارات بالایی به صدراعظم داده می شد تا در طول ۴ سال قانون اساسی آلمان اصلاح شود، این فرصت چهار ساله اجازه می داد برنامههای حزب نازی به خوبی و به صورت کامل اجرا شود احزاب دیگر در مجلس ملی آلمان مخالف این قانون بودند و پس از مخالفت یک به یک از صحنه سیاسی آلمان حذف می شدند تا اینکه در ۱۴ژوئیه ۱۹۳۳ آلمان رسماً یک کشور تک حزبی اعلام شد. پس آن گامهای بعدی در تشکلیل رایش برداشته شد و در قدم بعدی پرچم با نشان صلیب شکسته در کنار پرچم جمهوری وایمار برافراشته شد و در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۴ به دستور رئیس جمهور پل فون هیندنبورگ، صدراعظم هیتلر موظف شد اختیارات ایالتهای آلمان را تا حد ممکن کم و اختیارات برخی از ایالاتها نیز به طور کامل زیر نظر برلین قرار دهد، این کار مغایر سیستم فدرالی در جمهوری وایمار بود. هنگامی که در ژوئن ۱۹۳۴ خبرنگار انگلیسی در برلین از آدولف هیتلر در خصوص تغییرات بسیار در آلمان سوال کرد وی اینگونه پاسخ داد :
« در ابتدا این حرف من را به تمسخر گرفتند وقتی گفتم جنبش نازی ها هزار سال ادامه خوهد یافت، فراموش نکنید مردم چگونه به من می خندیدند هنگامی که ۱۵ سال پیش گفتم من روزی در آلمان حکومت می کنم.خنده آنها به همان مقدار ابلهانه است وقتی من می گویم در قدرت باقی خواهم ماند »
آنشلوس (الحاق اتریش) [ویرایش]
برگه رفراندم برای الحاق به آلمان که گزینه آری با دایره بزرگ در مرکز مشخص شدهاست
علاقه به وحدت با آلمان پس از جنگ جهانی یکم در مردم اتریش بسیار قوی بود. هیتلر عقیده داشت اتریش (میهن وی) جز جدایی نا پذیر آلمان است و با استفاده از رفراندم توانست اتریش رادر سال ۱۹۳۸ پیوست آلمان کند. موفقیت هیتلر در الحاق اتریش به رایش، بدون خونریزی و واکنش منفعلانه دولتهای پیروز جنگ یکم در مقابل وی موجب افزایش محبوبیت و قدرت هیتلر در آلمان شد. به دلیل این که واژه آلمانی آنشلوس(به معنی پیوست) در هنگام وقوع این رخداد، بسیار در مطبوعات اروپا مورد استفاده قرار میگرفت این رخداد به نام آنشلوس معروف است.[۱۲][صفحه؟]
اقتصاد [ویرایش]
اقتصاد رایش بزرگ آلمان را نه می توان مانند شوروی یک اقتصاد کاملاً سوسیالیستی دانست و نه می توان آن را مانند آمریکا یک اقتصاد سرمایه داری دانست. اقتصاد آلمان در تئوری به دنبال یک سیستم سوسیالیستی بود اما از سرمایه گذاری خصوصی در چهاچوب خواستههای دولت نیز پشتیبانی می کرد. زمانی که نازیها به قدرت رسیدند نرخ بی کاری حدود ۳۰٪ بود که از همان ابتدای تشکیل کابینه توسط هیتلر وی هیالمار شاخت را ابتدا به عنوان رئیس رایش بانک و سپس به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب کرد.در سال ۱۹۳۷ هرمان گورینگ به جای هیالمار شاخت به عنوان وزیر اقتصاد معرفی شد.پس از آغاز جنگ هنوز یک سال تا پایان دوره چهار ساله نخست (۱۹۴۰) باقی مانده بود اما سیاستهای اقتصادی آلمان به سیاستهای اقتصاد جنگی تغییر پیدا کرد و آلبرت اشپیر جایگزین هرمان گورینگ شد در این مدت آلمان به شدت کمبود نیروی کار را احساس می کرد و در بسیاری از کارخانهها مجبور شد از اسیران جنگی برای کار اجباری استفاده کند.
تجدید تسلیحات و اتحاد دوباره [ویرایش]
در ماه مارس ۱۹۳۳ بیانیه ای مهم توسط دولت هیتلر منتشر شد که موضوع آن الحاق اتریش و بازگرداندن مستعمرات از دست رفته در آفریقا بود.پس از انتشار این بیانیه جنگ های لفظی میان کشورهای اروپایی شدت گرفت و پس از آن برای حل بن بست سیاسی حاکم در اروپا کنفرانس خلع سلاح جهانی در ژنو تشکیل شد، نخست وزیر انگلستان رمزی مک دونالد طرحی را مطرح کرد که تمامی طرف ها از جمله آلمان و فرانسه نیز آن را مثبت ارزیابی کردند، این طرح مشکل اشغال راینلند توسط ارتش فرانسه را به خوبی برطرف کرد.[۱۴] در ماه مه ۱۹۳۳ هیتلر دیداری با سفیر آلمان در شوروی داشت، وی به سفیر آلمان تاکید کرد که تمام تلاش خود را در جهت بهبود روابط آلمان و شوروی انجام دهد، هیتلر معتقد بود برای اجرای طرح نفوذ آلمان در شرق اروپا به شوروی نیاز دارد و حذف لهستان در واقع به معنی حذف همیشگی معاهده ورسای است.[۱۵] [۱۶] هیتلر در سخنرانی هایی در ۱۷ مه ۱۹۳۳ و ۲۱ مه ۱۹۳۵ و همچنین ۷ مارس ۱۹۳۶ بر صلح طلبی و تمایل بر کار در سیستم بین المللی تاکید کرد. [۱۷] پس از آن هیتلر در پی برقراری روابط با انگلستان بود و در همین چارچوب دیداری با سفیر بریتانیا در برلین صورت گرفت و سفیر انگلستان تمایل کشورش به گسترش ارتش آلمان تا ۳۰۰،۰۰۰ را اعلام کرد[۱۸] از طرف دیگر آلمان مذاکرات محرمانه ای با لهستان ترتیب داد و هیتلر به آرامی معاهده ورسای را کنار زد و ارتش آلمان را به ۶۰۰،۰۰۰ نفر افزایش داد و نیروی هوایی و نیروی دریایی آلمان را مجدداً تشکیل داد، در واکنش به این تصمیم هیتلر انگلستان، فرانسه، ایتالیا و جامعه ملل این اقدامات را محکوم کردند. پس از موج محکومیت ها هیتلر اعلام کرد که آلمان در پی صلح و دفاع از خود است و توانست بار دیگر مذاکراتی با انگلستان ترتیب دهد.[۱۹] [۲۰] در تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۳۵ قراردادی نظامی در حوزه نیروی دریایی بین آلمان و انگلستان منعقد شد این قرار داد بدون توجه به خواست جامعه ملل و حضور فرانسه و ایتالیا و در جهت تضعیف پیمان ورسای گام بزرگی تلقی می شد.
پیمان ضد کمونیسم [ویرایش]
آدولف هیتلر با بنیتو موسولینی
ترس از ایجاد جنگی نوین در اروپا در روابط بین کشورها اثر کرده بود، پس از الحاق اتریش و قدرت گیری مجدد آلمان تحت حکومت آدولف هیتلر، ایتالیا به رهبری بنیتو موسولینی از هم پیمان قدیمی خود انگلستان جدا شده و به آلمان متمایل شد. در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۳۶ آلمان و ژاپن پیمان مبنی بر پیمان ضد کمونیسم منعقد کردند و ایتالیا نیز به این پیمان پیوست در همین زمان دعوت نامههای نیز برای انگلستان، چین و لهستان فرستاده شد که همگی پاسخ منفی به این دعوت نامه دادند. هیتلر در جهت جلب نظر چین به پیوستن به پیمان ضد کمونیسم درخواست ژاپن مبنی بر متوقف کردن ارسال محمولهها و کمکهای نظامی به چین را رد کرد، هدف اصلی هیتلر احیای صنعت نظامی آلمان بود و فروش اسلحه و فناوریهای نظامی به چین کمک شایانی بود، اما پس از پیوستن ژاپن به این پیمان رویکرد آلمان نسبت به روابط چین و ژاپن تغییر کرد و این بار سیل کمکهای آلمان به ژاپن فرستاده شد. پس از آنکه انگلستان از پیوستن به پیمان ضد کمونیسم سر باز زد روابط آلمان و انگلستان تضعیف شد. هیتلر از طریق سوئیس بارها دخالتهای انگلستان در روابط آلمان با همسایگانش به خصوص لهستان را دخالت در امور آلمان نامید و آن را محکوم کرد و به مسئولان انگلستان گوش زد کرد.[۲۱] بدست آوردن موفقیتهای جالب توجه در سیاست خارجی، یکی از مهم ترین علایق هیتلر بود. وی در ابتدای به قدرت رسیدن، مهم ترین هدف خود را پس از تثبیت قدرت حزب نازی در دولت آلمان، خنثی کردن محدودیتهای پیمان ورسای می دانست.این پیمان آلمان را ملزم به محدود کردن نیروی نظامی و تسلیحات می کرد.هیتلر برای شروع مسلح کردن آلمان بدون درگیر شدن در جنگی جدید چند روش را به صورت هم زمان به کار گرفت.وی برای تسکین نگرانی شدید اعلام کرد آلمان به دنبال تسلیح مجدد نیست و دولت وی خواستار خلع سلاح جهانی است و در صورت خلع سلاح همسایگان آلمان وی نیز حاضر است سلاحهای تهاجمی کشورش را از میان ببرد.در مرحله بعدی برای تضعیف وضعیت جامعه ملل و کنفرانس خلع سلاح و نیز برای جدا کردن متحدین از یکدیگر کشورهای همسایه را دعوت به مذاکرات دو جانبه برای حل اختلافات می کرد.نخستین موفقیت وی در این زمینه توافق دو جانبه با لهستان بدون دخالت فرانسه بود که در نهایت موجب سستی فرانسه در حمایت نظامی از لهستان شد.[۲۲]
جنگ جهانی دوم [ویرایش]
نوشتار اصلی: جنگ جهانی دوم
اعضای رایشتاگ در حال درود فرستادن به هیتلر در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ و پس از تهاجم آلمان به لهستان
شهر آزاد دانزینگ قبل از جنگ جهانی اول شهری در ایالت پروس غربی و متعلق به کشور آلمان بود. پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان این شهر بندری به عنوان شهر آزاد اعلام شده و مالکیت اداره آن توسط متفقین به لهستان واگذار شد. پس از این تحولات ایالت پروس شرقی از آلمان جدا شد و تنها راه ارتباطی با آن ایالت از طریق هوایی یا دریایی امکان داشت. از طرف دیگر انگلستان تضمین کننده امنیت لهستان بود. دولت هیتلر لغو پیمان ورسای و برگرداندن سرزمینهای جدا شده از آلمان را به عنوان بزرگترین هدف خود به مردم اعلام کرده بود. در گام نخست دولت هیتلر از طریق مذاکرات، تصمیم به باز پس گیری مناطق جدا شده به خصوص شهر و منطقه دانزینگ گرفت که با مخالفت شدید لهستان مواجه شد و این تنش سیاسی باعث سردی روابط دو کشور شد. پس از آنکه رایش بزرگ آلمان موفق شد قرارداد عدم جنگ را با شوروی منعقد کند در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از چند ماه تنش سیاسی به لهستان حمله کرد و شوروی نیز پس از آلمان در ۱۷ سپتامبر از شرق به لهستان حمله کرد و این آغاز جنگ در اروپا بود.پس از آنکه لهستان توسط رایش بزرگ آلمان و شوروی اشغال شد هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد :
« لهستان هرگز در شکلی [نو] از معاهده ورسای ظهور نخواهد کرد، این نه تنها خواسته آلمان است بلکه توسط شوروی نیز تضمین شده است. [۲۳] »
ارتش رایش بزرگ آلمان در سال ۱۹۴۳ در جبهه شوروی و در سال ۱۹۴۴ در جبهه فرانسه ضربات سنگینی متحمل شدند.از اوایل سال ۱۹۴۵ ارتشهای متفقین راه خود را به درون سرزمین آلمان باز کردند. ارتش ایالات متحده از غرب و ارتش سرخ از شرق به سوی برلین، پایتخت رایش بزرگ آلمان پیشروی کردند. در ماه آوریل ارتش سرخ برلین را به محاصره گرفت و به طرف ستاد فرماندهی رایش پیش رفت.
رابطه با برخی اعراب [ویرایش]
محمد امین الحسینی در حال مذاکره با آدولف هیتلر - برلین ۱۹۴۱
محمد امین الحسینی مفتی اعظم بیت المقدس در سفر به برلین در سال ۱۹۴۱ در آغاز جنگ جهانی دوم با هیتلر دربارهٔ حل مسالهٔ یهودیان خاورمیانه و مقابله با صهیونیسم گفتگو کرد.
هولوکاست [ویرایش]
نوشتار اصلی: هولوکاست
ادعای کشتار سیستماتیک و با روش معین حدود شش میلیون نفر از مردان، زنان و کودکان یهودی و همینطور میلیونها انسان دیگر از جمله کمونیستها، همجنسگرایان، عقب ماندگان ذهنی، اسیران جنگی شوروی، بیماران روانی، به دست نازیها، هولوکاست نامیده میشود. پس از جنگ جهانی کتابها و آثار هنری بسیاری در حوزههای مختلف هنر به این موضوع پرداخته و امروزه هولوکاست به عنوان نمادی از شر مطلق شناخته میشود و با وجود گذشت زمان، علاقه به یادآوری این واقعه افزون گشتهاست و مراسم روزهای یادآوری و محکومیت آن هر ساله در کشورهای بسیاری برگزار میشود.
در مسیر شکست [ویرایش]
حمله آلمان به روسیه در آغاز برقآسا بود و پیروزیهای چشم گیری را برای نازیها به دست آورد ولی با آغاز سرما ورق برگشت. سازمان هواشناسی آلمان زمستان بسیار سردی را پیشبینی نکرده بود ولی در عمل چنین شد، زمستان پیش رو بسیار سخت و سوزان بود. شهر استالینگراد انرژی سربازان آلمان را گرفت. استالین که از سوی ژاپن احساس آرامش کرده بود نیروهای شرقی شوروی را به جبهه غربی کشاند. حمله به ایران نیز آذوقه و سوخت و مهمات و جنگافزار غربیها و البته انبارهای آرد و گندم و سوخت ایران را به روسها رساند. فرماندهان آلمانی تسلیم شدند و روسها به سوی آلمان پیشروی کردند. در غرب نیز نیرویهای آمریکایی و بریتانیایی و تنی چند از نیروهای فرانسوی در روزی شناخته شده به روز دی (D-Day) در سواحل نرماندی در شمال فرانسه پیاده شدند. هیتلر دستور سیاست جنگی سرزمین سوخته را داد که البته انجام نشد.[نیازمند منبع]
شکست و مرگ [ویرایش]
گفته میشود آدولف هیتلر رهبر رایش سوم در شامگاه ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ به زندگی خود پایان داد.هیتلر در زمان مرگ تنها ۵۶ سال داشت.هیتلر ۳۶ ساعت قبل از مرگش با معشوقه خود، اوا براون که از زمان شروع فعالیت در حزب نازی با او در یک عکاسی که مشتری آنجا بود آشنا شده بود پیمان زناشویی بست و با اینکه خبر نفوذ نیروهای متفقین تائید شده بود، هیتلر در آخرین ساعات عمرش با "اوا براون" ازدواج کرد و هنگام خودکشی نیز اوا همراه وی همزمان دست به خودکشی زد.اوا براون با شکستن کپسول سیانور و هیتلر نیز با سیانور و شلیک همزمان گلوله تپانچه به سرش دست به خودکشی دست زدند. پیکر بی جان آن دو را دکتر گوبلز و سایرین که در سنگر بودند به بیرون بردند و به خواست خود هیتلر سوزانده شد.[نیازمند منبع]
میراث [ویرایش]
خودروی شخصی هیتلر در نمایشگاه جنگ کانادا
خارج از ساختمان زادگاه هیتلر در -براونا-آم-این در اتریش- نوشتههای حکاکیشده این نشان سنگی، یادآور وحشت جنگ جهانی دوم و بانی آن آدولف هیتلر است.
از هنگام مرگ آدولف هیتلر کتابهای بسیاری درباره او بهویژه با شروع هزاره جدید نگاشته شده. برخلاف جنگ جهانی اول که دولتمردان و حکام مختلفی مسئول شروع آن شناخته شدهاند، هیتلر به طور عمده و به تنهایی مسبب آغاز جنگ جهانی دوم معرفی میشود.[۱]. نمایش صلیب شکسته نازی یا دیگر نمادهای نازی در آلمان ممنوع است.
با وجود محکومیتی که توسط بسیاری از شخصیتهای ملی علیه هیتلر صورت گرفت، نمونههایی از افرادی که به میراث هیتلر الفاظی بی طرفانه نسبت دادهاند و یا به طرفداری از آن برخاستهاند نیز به ویژه در جنوب آمریکا و بخشهایی از آسیا وجود داشتهاست. در سال ۱۹۵۳، رئیس جمهور پیشین مصر انور سادات نوشتاری مبنی بر طرفداری از هیتلر به رشتهٔ تحریر درآوردهاست.[۲۴] لوویس فاراخان به او نسبت «مرد بسیار بزرگ» دادهبود.[۲۵] بال تاکرای (Bal Thackeray) رهبر جناح راست حزب شیو سنا (Shiv Sena)، در ایالت ماهاراشترای هند در سال ۱۹۹۵ نشان داد که یکی از تحسین کنندههای هیتلر است.[۲۶] لئون دگرله فرمانده لژیون اس اس در بلژیک در کتابی که در سال ۱۹۸۵ از وی به چاپ رسید، مدعی شد که نفرت موجود علیه هیتلر توسط سرمایهداران و مطبوعات خلق شده و علت آن را مسیر حرکت هیتلر در برخورد با «مصالح سرمایهداری کلان» دانست.[۲۷][منبع معتبر؟]
خارج از زادگاه هیتلر -براونا-آم-این در اتریش- نشان سنگی حکاکی شدهای وجود دارد با این مضمون:
«
FÜR FRIEDEN FREIHEIT
UND DEMOKRATIE
NIE WIEDER FASCHISMUS
MILLIONEN TOTE MAHNEN
»
که ترجمهٔ آزاد آن اینچنین است:
« برای دستیابی به صلح، آزادی
و دموکراسی
حکومت فاشیستی دیگر هرگز
میلیونها کشته [این را] به یاد [ما] میآورد.[۲۸] »
خانواده هیتلر [ویرایش]
تبارنامه آدولف هیتلر
اوا براون، همسر
آلویس هیتلر، پدر
کلارا هیتلر، مادر
پاولا هیتلر، خواهر
آلویس هیتلر (پسر)، برادر ناتنی
بریجت داولینگ، زن برادر
ویلیام پاتریک هیتلر، برادر زاده
آنگلا هیتلر راوبل، خواهر ناتنی
جلی روئبل، خواهر زاده
ماریا شیکل گروبر، مادر بزرگ
یوهان گئورگ هیدلر، پدربزرگ احتمالی
یوهان ون نپومبوک هیدلر، جد پدری، عموی بزرگ احتمالی و شاید جد درست پدری
خاستگاه نام هیتلر [ویرایش]
دو نظریه درباره خاستگاه نام «هیتلر» وجود دارد:
(۱) در آلمانی هاتلر و مشابه آن، «کسی که در کلبه زندگی میکند»، «چوپان».
(۲) در اسلاوی هایدلر و هایدلرک و مشابه آن
جستارهای وابسته [ویرایش]
دیدگاههای مذهبی آدولف هیتلر
نازیسم
حزب نازی
نبرد استالینگراد
جنگ جهانی دوم
مرگ هیتلر
کابینه هیتلر
وصیتنامه سیاسی هیتلر
نويسنده: ARASH تاريخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,