تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
WORLD WAR1,2
و آدرس
adolf-hitler.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ساعت
امکانات
ملاقات تاج الملوک و دو دخترش (شمس و اشرف) با آدولف هیتلر
تاج الملوک- اشرف- شمس
هیتلردردنیا محبوبیت زیادی داشت ودرایران هم خیلی مورد توجه واحترام مردم بود.
هیتلرایرانیها را ازنژاد آریایی میدانست وچون آلمانیها هم از همین نژاد بودند لذا به ایران علاقمند بود ودردوران حکومت خود تا آنجا که توانست در ایران تبلیغات و به ایران کمک اقتصادی کرد...
دراین چند سال، کتاب خاطرات بسیار منتشر شده است. از هر سو و با هر عینکی به حوادث ایران نگاه شده است. در میان کتابهای خاطرات که بسیار کم درباره آن تبلیغ و حتی صحبت شده، "خاطرات ملکه پهلوی- همسر رضاشاه و مادر محمد رضا شاه " است. سه تن، در نوبتهای مختلف که با تاج الملوک مصاحبه کرده و او حال و روز دیدار و گفتگوهایش را برای آنها شرح داده: دکترملیحه خسروداد، تورج انصاری و مهندس محمود علی باتمانقلیچ.
این مجموعه گفتگو، همراه با تعدادی عکس، در 479 صفحه و از سوی بنیاد تاریخ شفاهی ایران منتشر شده است. بقایای خانواده پهلوی و نزدیکان و کارگزاران دربار آنها، این خاطرات را خوانده و با سکوت از کنار آن عبور کرده اند، جنجال نکرده اند تا بلکه موجبات فروش و خواندن وسیع آن را باعث نشوند. در جمهوری اسلامی نیز، پیرامون این خاطرات جنجال نکرده اند.
تاج الملوک سخنی علیه رضاشاه و پسرش محمد رضا نگفته، اما در مرور خاطرات خود، گاه با صراحتی توام با صداقت نکاتی را بر زبان آورده است؛ که نباید باب طبع اهل پهلوی اول و دوم باشد! و ایراد خاطرات او از نگاه اهل پهلوی و اهل جمهوری اسلامی همین است!
نکته بسیار جالبی که دراین خاطرات وجود دارد و خیلی زود به ذهن خطور میکند، نقش تعیین کننده تاج الملوک در دوران رضا شاه و حتی دو دهه اول سلطنت محمدرضا شاه است. تسلط او به امور سیاسی این دو دوران، امکان وی برای صحت کردن به سه زبان(برخلاف رضا شاه که فارسی را هم کامل نمی دانسته) و سلسله دلائل دیگری که درهمین خاطرات مشهود است، نشان میدهد که او در پشت بسیاری از تصمیمات مهم سیاسی دوران رضاشاه و حتی سالهای پرحادثه سلطنت پسرش محمدرضا بوده، از جمله دیدارهای سیاسی او با هیتلر، استالین و...
با تمام کارگزاران نظامی و غیرنظامی این دو دوره از نزدیک آشنا و در تعیین سرنوشت و پست و مقام آنها تاثیر گذار بوده است، از جمله قوام السلطنته که هر جا گیر میکرده به تاج الملوک مراجعه میکرده است همچنین دکتر مصدق، هویدا و...
تاج الملوک موسیقی ایران را نه تنها میشناخته، بلکه خود نیز دو ساز ایرانی میزده است، ادبیات ایران را میشناخته، اما به زبان ترکی شعر میسروده است.
بنا دارم بخشی از خاطرات او که شکل مصاحبه دارد را در اینجا قرار دهم.
در اینجا گزیده ای از خاطرات تاج الملوک را با فصل مربوط به گرایش رضاشاه به هیتلر آغاز میکنم و ماموریت تاج الملوک در سفر به آلمان هیتلری و ملاقات با پیشوا. این فصل از آن نظر مهم است که ریشه دلیل تصمیم قطعی انگلیس به تبعید رضا شاه و نزدیکی رضاشاه به نازیها در سالهای جنگ دوم جهانی را نشان میدهد. این بخش از خاطرات تاج الملوک از صفحه 95 آغاز و در صفحه 104 پایان مییابد. من هیچگونه دخل و تصرفی در جملات نکرده ام و آنچه میخوانید دقیقا مطابقت دارد با صفحاتی که دربالا ذکر کردم.
دیدار با هیتلر...
هیتلردردنیا محبوبیت زیادی داشت ودرایران هم خیلی مورد توجه واحترام مردم بود.
هیتلرایرانیها را ازنژاد آریایی میدانست وچون آلمانیها هم از همین نژاد بودند لذا به ایران علاقمند بود ودردوران حکومت خود تا آنجا که توانست در ایران تبلیغات و به ایران کمک اقتصادی کرد.
"محمد رضا" هم که ازدخالتهای انگلستان درامورایران به تنگ آمده بود، به طرف آلمانیها گرایش وعلاقه پیدا کرد و طی چند سال روابط ایران وآلمان نازی خیلی صمیمانه شد.
آلمانیها درامورساختمان راهها وجادههای ایران فعالیت میکردند و درساختن راه آهن، بنادر و سیلوها و کارخانجات به ایران کمک رساندند.
آلمانیها درایران خیلی کارهای بزرگ کردند، که بعضی از آنها هنوز مثل راه آهن سراسری بعد بیش ازنیم قرن مورد استفاده ایرانیان قراردارند.
ایستگاهای راه آهن درتهران وتبریز و اهواز و امثالهم. خط آهن سراسری. پل ورسک، پلهای راه آهن درمناطق صعب العبور، فرودگاه ها، کارخانه مونتاژ هواپیما، کارخانه شکرسفید، کارخانه ذوب آهن کرج، سیلوهای گندم، کارخانجات آرد و خیلی تاسیسات که حالا یادم نیست نام ببرم.
اما همین راه آهن که با کمک آلمانها ساخته شد بلای جان خود آنها شد و متفقین با اشغال ایران کمکهای وسیع نظامی به نیروهای شوروی که در محاصره آلمان بودند رسانده و وضعیت جنگ را به نفع متفقین تمام کرد.
من یادم هست مردم تهران آنقدر به هیتلرعلاقه داشتند که درمیدان توپخانه جمع میشدند تا از رادیو به سخنرانیهای هیتلر گوش کنند.
درآن موقع اکثرمردم رادیو نداشتند، ایستگاه رادیو درخیابان بیسیم پهلوی ( سید خندان ) تاسیس شده و روزی یک ساعت برنامه رادیویی زنده پخش میکرد. از بیسیم پهلوی به میدان توپخانه یک خط کابل کشیده بودند و درمیدان توپخانه چند بلندگو گذاشته بودند تا مردم اخباررادیو را بشنوند.
مردم هروقت خبرپیروزی قوای هیتلر را میشنیدند ازته دل برای آلمانیها هورا میکشیدند. حتی بعضیها آنقدر تعصب داشتند که برای قوای آلمان گوسفند قربانی میکردند.
یک عده جوانان تهران هم به سبک جوانان هیتلری سرخود را اصلاح می کردند و در خیابانها به هم سلام هیتلری میدادند!
عوض شدن سرنوشت جنگ، سرنوشت مردم ایران و رضا شاه را هم عوض کرد و او را از تخت طاووس پائین آورد و به تبعید فرستاد.
ملاقات با هیتلر
موقعی که ما به ملاقات هیتلر رفتیم آقای محتشم السلطنه اسفندیاری هم حضورداشت. هیتلربا من واشرف وشمس دست داد وازمن حال واحوال رضا شاه را پرسید. از طرف سفارت ایران یک مرد جوان به عنوان دیلماج حضورداشت که مطالب هیتلر را برای ما و حرفهای ما را برای هیتلرترجمه میکرد. اگراشتباه نکنم این مرد جوان، جمالزاده پسرسید جمال واعظ اصفهانی بود که بعدها نویسنده معروفی شد.
ما برای هیتلرچند هدیه برده بودیم که عبارت بود ازدو قطعه قالی نفیس دست باف ایرانی ومقداری پسته رفسنجان و هدایای دیگر.
حاج محتشم السطنه اسفندیاری قالیها را درجلوی پای هیتلر باز کرد وشروع به توضیح کرد.
هیتلرخیلی ازنقش قالیها و بافت و رنگ آنها خوشش آمد. روی یک قالی که درتبریز بافته شده بود عکس خود هیتلربود. روی قالی دیگرهم علامت آلمان نازی را که عبارت از سواستیکا (چلیپای شکسته) بود نقش کرده بودند.
ازمطالب هیتلر دستگیرمان شد که باورش نمی شود این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند.
من این ملاقات را هیچوقت فراموش نکردم وبه درخواست رضاشاه دهها بار ریزمطالب آنرا برایش تعریف کردم.
هیتلر از رضا خیلی تعریف کرد وگفت زندگی او را میداند و او را درک می کند و از اینکه یک نظامی قدرت را درایران به دست دارد خوشحال است.
رضا از این قسمت خیلی خوشش میآمد و من هر وقت به این قسمت ازملاقات خودم با هیتلر می رسیدم باید آنرا چند بار برای رضا تکرارمی کردم.
زندگینامه ی هاینریش هیملر
دردستگاه ناسیونال سویالیسم هیچ شخصیتی مرموز تر از هیملر وجود نداشت ادب و منطقی بودن او بسیاری از افراد را شیفته ی او کرده بود.به نظر ژنرال هوسباخ هیملر روح اهریمنی پیشوا بود!!! مردی خونسرد و حسابگر.
کودکی هاینریش هیملر-عکس سال 1907
به نظر دخترش گوردون او پدری مهربان و دوست داشتنی بود او میگفت :<<او بهترین پدر دنا بود و من هنوز هم میتوانم او را دوست داشته باشم>>او یک با ر دوازده کلفت جوان را به مناسبت جشن تولدش دعوت کرد و از افسران خواست آنهارا به عنوان همدم پشت میز برگزینند با اینکه او از خانواده ی ثروتمندی بود و اسمش را از یکی از بهترین شاگردان پدرش گرفته بودن <<شاهزاده هاینریش فون باخ ویلتز>>.
هاینریش در کنار برادرانش-
برادر کوچکتر،ارنست هرمان هیملربرادر بزرگتر،لودویش هیملراین هیملر جوان نه زیاد ضد یهودی بود نه با یهودیان خوب بود .او در سال 1922 درسن 22سالگی یک جوان ملی گرای ضد یهود بود و دفتر خاطراتش حاوی اعتقادات زیر بود <<مبارزه کن .باست .گرچه خود نابود شوی اما پرچم را بالا نگه دار.هیچ تعجبی ندارد جوانی با این چنین طرز تفکری جذب صفوف ناسیونال سوسیالیسم نشود.او فردریک کبیر را بسیار می ستود و شیفته ی سرسختی و انضباط پروسی بود.هیملر مردی بود سبزه رو با قد متوسطبا چهره ای که نشان میداد از نژاد نوردیک یا شمال اروپاست.
او قد های بلند را میستود اما خودش همیشه از درد معده رنج میبردمردی که نامش بر تن میلیونها انسان لرزه می انداخت میگفت من در مقابل پیشوا همچون شاگرد مدرسه ای هستم که تکالیف شبش راانجام نداده!!!!.
هیملر مثل پیشوایش به مادیات علاقه ای نداشت و بر خلاف گورینگ از منصب خود استفاده نمیکرد در غذا خوردن میانه روی پیشه کرده بوداندک می مینوشید و فقط روزانه دو سیگار برگ میکشید.اودر هنگام بر گذاری اعدام ها سر به زیر میان داخت و به پزشک شخصی خو نیز گفته بود من اهویی را کشته ام اما هر بار که یاد چشمانش میافتم وجدانم معذب میشود.
یک با رخواهر زاده اش را که افسر اس اس بود به جرم همجنس بازی دستگیر کردند و او بی درنگ حکم تیرباران اورا امضا کرد .رودلف وهرز که یکی از قضات اس اس بود درخواست تخفیف در حکم را کرد اما هیملر نپذیرفت و نمیخواهم کسی بگوید من سستی کرده ام و چون خواهرزاده ام بوده او را آزاد کرده ام.
او میگفت اس اس باید جدی باشد اما سنگدل نباشد او به فرماندهان گفته بود اگر کسی در شکنجه پا از حد فراتر گذاشت سریعا مداخله کنید.او تربیت سربازان را طوری که سنگدل نباشند اما آبدیده باشند کار دشواری میدانست و میکوشید شعار اس اس این باشد <<شرف من وفاداری من است>>.
هاینریش هیملر در کنار همسرش مارگاریته هیملر و فرزندش وُهم هیملر
در لباس محلی و جشن سنتی مونیخی ها
فیلذ مارشال دونیتس میگوید<< زمانی که پیامی از بورمان مبنی بر جانشینی من رسید من حیرت کردم و بعد از اینکه ازحیرت بیرون آمدم گفتم قبل از شروع کار باید بدانم تکلیفم با هیملر چیستاگر هیملر در صدد مقاومت بر میامد کار سخت میشد چون او رئیس کل ارتش بود (در اخرین روز ها پیشوا ریاست ستاد ارتش را به هیملر سپرده بود).
دونیتس با هیملر تماس گرفت واز او خواست نزد او برود اما هیملر مخالفت کرددونیتس گفت: اما او در ساعت 12:30دقیقه وارد دفتر کار من شد او روی صندلی راحتی نشست و من من ضامن هفت تیرم را کشیده بودم و ان را لای چند پرونده گذاشته بودم تا به راحتی اماده ی شلیک باشد.
او هنگام خواندن تلگراف رنگ از صورتش پرید و من به او گفتم نمیتوانم از او در دولت جدید استفاده کنم و او در ساعت 1:00نیمه شب با موافقت با ریاست من دفترم را ترک کردو در تارخ 23می 1945 با کپسول سیانوری که در دهان خود پنهان کرده بود به زندگی خود خاتمه داد.
هیملر در جنگ جهانی اول
او در زمان ریاستش در اس اس ان را از یک سازمان کوچک به یک ارتش قدرتمند بدل کرداما کار حیرت آور وی تبدیل دستگاه اطلاعاتی آلمان در کمتر از 3سال به قدرتمند ترین دستگاه اطلاعاتی اروپا بود.
او همچنین مسئول تمام پروژه های در حال انجام و تاسیسات هسته ای بود.
آبشخور:nazicenter
+ نوشته شده در شنبه پنجم شهریور 1390ساعت 16:30 توسط سورنا | آرشیو نظرات
درود
دیر زمانی است که در فکر این فرو رفته ام که ایا هیتلر به پیروزی می رسید
ما در چه حالی بودیم همین باعث جسنجو من در مورد هیتلر بود که من را شیفته خود ساخت الان هم بسیار زیاد به تفکرات این مرد که جلوی جهان خواران ایستاد علاقه دارم
و معتقدم که صهیونها با قدرت تبلیغی و مالی خود همیشه جهت تخریب این مرد کوشیده اند مرگ بر جهان خواران صهیون
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
پیوندهای روزانه
ماهنامه انسی
ماهنامه انسی شماره دهم
دانلود شماره هشتم ماهنامه ی انسی
آپلود سنتر رایگان
نبرد من
دنیای شعر من
برای کاسپین امضا کنید
دیزل اشتاین(دیزنی)
هیتلر و جنگ دوم جهانی
آرشیو پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
هفته دوم آبان 1391
هفته اوّل آبان 1391
هفته اوّل شهریور 1391
هفته چهارم مرداد 1391
هفته سوم مرداد 1391
هفته اوّل مرداد 1391
هفته چهارم تیر 1391
هفته سوم تیر 1391
هفته دوم تیر 1391
هفته اوّل تیر 1391
هفته چهارم خرداد 1391
هفته سوم خرداد 1391
هفته چهارم اردیبهشت 1391
هفته دوم اردیبهشت 1391
هفته اوّل اردیبهشت 1391
هفته چهارم فروردین 1391
هفته دوم فروردین 1391
هفته اوّل فروردین 1391
هفته اوّل بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
هفته اوّل دی 1390
هفته سوم آذر 1390
هفته دوم آذر 1390
هفته چهارم آبان 1390
هفته سوم آبان 1390
هفته دوم آبان 1390
هفته اوّل آبان 1390
هفته سوم مهر 1390
هفته دوم مهر 1390
هفته اوّل مهر 1390
هفته چهارم شهریور 1390
هفته سوم شهریور 1390
هفته دوم شهریور 1390
هفته اوّل شهریور 1390
آرشيو
آرشیو موضوعی
هلوکاست
هیتلر
نازیسم
سورنا
فرماندهان هیتلر
ایران زمین
فراماسون و صهیون
کمونیست
داستان کوتاه
دادگاه شوم نورنبرگ
هنر و نازیسم
مسایل روز
دل نوشته ها
بنیتو موسولینی(دویچه)
موسسان حزب نازی(حزب کارگری آلمان)
ویدیو و کلیپ( مولتی مدیا) نازی
پیوندها
جنگ ناشناخته
حسین پناهی
قالب
رایش چهارم
مهر میهن
استارکر
جزیره حامد
آب حیات
شیطان پرستی * 666 *دجال*
پسر سبز ایرونی
جنگ ها و رخدادهای تاریخی
«my land*»
سورنا آرام (فردوسی امروز)
مغزهای آزاد
دوستدران پیشوا(آدلف هیتلر)
عقاب شرق
اهورا
رخدادهای واقعی جنگ جهانی دوم
سربدارن 313
تاریخ سرافراز ايران
جهان باستان(پارسوماش)
تارنمای تخصصی رایش سوم
زمزمه
تراکتور
علی کریمی(وب سایت رسمی)
"تندیس تنهایی من"
جوهر سرخ
حماسه سازان سرزمین پاک
عاشق ایران
مشهورترین زنان ایران
*اینجا پرسپولیس همه چیز است..!*
سایت رسمی پرسپولیس
ناسیونال سویالیست
مبهم
سکوت کن
جنگهای بزرگ
انجمن طرفداران بایرن مونیخ
سواستیکا
سایت تفریحی دردونه
حقایق تاریخی
پروژه ظهور
RSS
POWERED BY
BLOGFA.COM
جنگ جهانی اول همزمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطه ایران ضعیفترین دوران خود را میگذراند. جنگ جهانی اول در زمانی آغاز شد كه ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یك دولت ورشكسته و وابسته پیش برده بود.
علیرغم اعلام بی طرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. سپاه روسیه تا دروازههای تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شدند. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهمترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران میتوان به مقاومت دلیران تنگستان، دشتستان و دشتی در استان بوشهر و ناصر دیوان کازرونی در فارس و نبرد جهاد در خوزستان اشاره کرد. جمعی از رجال از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت مهاجرین به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید . پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت مهاجرین و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند.
در آغاز جنگ جهانی اول قوای روس از دو سو به طرف پایتخت پیش میآمد، ترس از روسها و تبلیغات شدید آلمانیها که با توزیع بیدریغ پول همراه بود احساسات مردم را به نفع آلمان و عثمانی برانگیخته و تنفر و نگرانی شدیدی نسبت به روسها و انگلیسها (که بیش از یک قرن باعث بدبختی ایران شده بودند) بوجود آورده بود، حزب دمکرات در تهران فعالیت شدیدی آغاز نمود و تلاش میکرد که ایران را به نفع آلمان و عثمانی وارد جنگ کنند ژاندارمری ایران هم از دولت سرپیچی کرده بر خلاف اصل بی طرفی به نفع آلمانها وارد کار شده بود سر رشته این تحریکات در برلین و در دست تقی زاده بود که با مقامات وزارت خارجه آلمان روابطی به هم رسانیده و سودای جاه طلبی بر سر داشت.
پیش آمدن روسها به سوی پایتخت به همین دلیل بود، روس و انگلیس معتقد که یک کودتای آلمانی در تهران در حال تکوین است و برای جلوگیری از این کودتا به سوی پایتخت پیش میآمدند، وقتی قوای روس به (( ینگ امام )) رسید، مستوفی الممالک که به مناسبت احساسات ملی با انگلیسیها و روسها کینه داشت تحت تأثیر دمکراتها واقع شد و تصمیم گرفت که پایتخت را به اصفهان منتقل کند و به جمعی از وکیلان و سایر مردم که به دشمنی با روس و انگلیس متظاهر بودند توصیه کرد که به قم و اصفهان بروند، شایع بود که روسها به تهران میآیند و شاه را اسیر . مخالفان را قتل عام میکنند.
دمکراتها که کار را به مراد خود دیدند، دسته دسته روانه قم شدند، کوچندگان جمعیت طرف توجهی بودند، گروهی از آنان به مقاصد سیاسی و جمعی برای پول و معدودی روی احساس وطن خواهی تهران را ترک گفتند . اما تغییر پایتخت عملی نشد، سفیر روس و انگلیس شاه را مطمئن کردند که قصد تجاوز به پایتخت را ندارند جمعی از رجال از قبیل عین الدوله، فرمانفرما و صمصام السلطنه و سپهدار تنکابنی نیز برای انصراف شاه کوشیدند ولی کوچندگان از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت مهاجرین به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید. سید محمد طباطبایی هم با دو فرزندش جزو همان کوچندگان بود. پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت مهاجرین و طباطبایی و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند.
قحطی بزرگ در ایران در زمان جنگ جهانی اول
محمدقلی مجد در کتاب: قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران ۱۹۱۷-۱۹۱۹ بر مبنای مدارک معتبر موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکا نارا ثابت میکند که قحطی بزرگ در ایران در سده بیستم میلادی، در زمان جنگ جهانی اول رخ داده است. محمدقلی مجد نشان میدهد که در طول سالهای ۱۹۱۷-۱۹۱۹ بین هشت تا ده میلیون نفر از جمعیت بیست میلیونی ایران یعنی ۴۰ درصد در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از سوءتغذیه از بین رفتند. مجد دولت بریتانیا را عامل و مسبب این نسلکشی مهیب میداند و نشان میدهد که استعمار بریتانیا از سیاست نسل کشی و کشتار جمعی به عنوان ابزاری برای سلطه بر ایران بهره برد.
در آن زمان بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران صرف تأمین سیورسات ارتش بریتانیا میشد که در نتیجه به کاهش شدید مواد غذایی در داخل ایران انجامید. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد. بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید.[۱] مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از
نويسنده: ARASH تاريخ: یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,
آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در مسافرخانه ای در شهری مرزی و کوچک به نام براونا-آم-این در اتریش، بین مرز اتریش و امپراتوری آلمان زاده شد. پدر او آلویس هیتلر ( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳)، یک کارمند پائین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر، کلارا هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. هنگامی که هیتلر ۳ ساله بود خانواده او به ایالت باواریا در جنوب آلمان مهاجرت کردند.[۲] درسال ۱۸۹۴ خانواده هیتلر به نزدیکی شهر لینز مهاجرت کردند و تا زمان بازنشستگی پدر هیتلر در آنجا ماندند، در این دوره هیتلر به عنوان کودکی خستگی ناپذیر به بازی و درس در مدرسه ای نزدیک به خانه مشغول بود.برادر او ادموند بر اثر بیماری سرخک در ۲ فوریه ۱۹۰۰ درگذشت و این اتفاق تاثیری دائمی در هیتلر ایجاد کرد و اعتماد به نفس هیتلر را تا حدود بسیاری تضعیف کرد و باعث شد آدولف هیتلر کج خلق شود و همواره با پدر خود بحثهای طولانی داشته باشد. روابط هیتلر با مادرش بسیار خوب و صمیمانه بود و این کاملاً برعکس روابط او با پدرش بود که معمولاً او را کتک می زد[۳] با اینکه هیتلر علاقه مند بود به رشته هنر بپردازد ولی پدر وی او را به مدرسه فنی فرستاد، هیتلر بعدها در کتاب نبرد من اعتراف کرد که «امیدوارم بتوانم چند سال عقب افتادگی که پدرم به من تحمیل کرد را جبران کنم.» هیتلر حتی در زمینه سیاسی هم با پدر خود اختلاف داشت، پدر هیتلر فردی معتقد به امپراطوری اتریش بود اما هیتلر خود و اتریش را جزء آلمان و امپراطوری روم باستان می دانست.پس از مرگ پدر هیتلر در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وی مدرسه فنی را ترک کرد.آدولف هیتلر در کتابش نبرد من، لحنی مودبانه درباره پدرش دارد، به هر حال او اظهار میکرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آنها شده بود.
جوانی [ویرایش]
محوطه قدیمی اقامت در مونیخ، نقاشی هیتلر، ۱۹۱۴
از سال ۱۹۰۵ به بعد هیتلر در یک پرورش گاه بوهامایی زندگی میکرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت. او دوبار از موسسهٔ هنرهای زیبای وین (۱۹۰۷-۱۹۰۸) به خاطر عدم صلاحیت در نقاشی مطرود شد. به او گفته شد که تواناییهایش بیشتر در زمینهٔ معماری کاربرد دارد. وی درخاطراتش که نمایانگر مجذوبیتش به همین موضوع است میگوید:
« هدف من از این سفر بررسی گالری موزهٔ کرت بود. اما کمی بعد از اینکه به تابلویی دقت میکردم متوجه میشدم چیز دیگریست که توجه مرا به سوی خود جلب میکند، و آن خود موزه بود. از صبح تا نیمه شب، توجهم از موضوعی به موضوع دیگر عوض میشد اما این ساختمان موزه بود که بیشترین توجه من روی آن متمرکز شده بود.[۴][صفحه؟] »
بنا به سفارش رئیس آموزش گاه، وی متقاعد شد که مسیر تحصیلیش را تغییر دهد. ولی وی تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود:
« بالاخره بعد از مدتی تلاش یک مهندس شدم، بقیه راه مشکلی که در مدرسه ریشویل از دست داده بودم در اثر کوششها و تمرینهای ده ساله تا اندازهای جبران شد و هنگامی که بعد از مرگ مادرم دو مرتبه به وین آمدم این بار اقامت من چندین سال طول کشید حالت آرامش و تصمیم جدی در خود احساس کردم و کم کم غرور اولیهام بیدار شد و جدا مصمم شدم که خود را به جایی برسانم.[۵][صفحه؟] »
در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادرش کلارا هیتلر با یک مرگ دردناک بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. هیتلر از طریق دادگاهی در لینز تمامی سهمش از ارث پدری خود را به خواهرش پاولا هیتلر واگذار کرد، آدولف در ۲۱ سالگی وارث ثروت یکی از عمه(خاله)هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین مشغول کار شد. او از روی کارت پستالها طرح میکشید و به کاسبها و توریستها میفروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد.[۶] بعد از دومین بار اخراج از موسسهٔ هنرهای زیبا هیتلر دچار فقر مالی شدیدی شد. در ۱۹۰۹ وی به دنبال سرپناهی میگشت و در ۱۹۱۰ در خانهای که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود سکنی گزید. مخالفت با یهود ریشهای عمیق در فرهنگ کاتولیکهای اتریش داشت، وین دارای یک جامعه بزرگ یهودی، شامل بسیاری از یهودیهای ارتدکس اروپای شرقی بود. هیتلر معتقد بود یهودیان دشمنان نژاد آریایی و باعث بدبختی و عقب ماندگی کشورش اتریش بودند. زمانی که هیتلر در وین زندگی می کرد به دقت اوضاع سیاسی و رفتار احزاب مختلف را زیر نظر می گرفت و رفتارهای احزاب را بررسی می کرد.وی پس از بررسی احزاب اتریش به این نتیجه رسید که تنها حزبی می تواند به قدرت کامل دست یابد که بتواند تظاهرات عظیم خیابانی به نفع خود سازمان دهی کند و احساسات و هیجانات مردم را در اختیار بگیرد و همچنین پشتیبانی دست کم یکی از سه نیروی اصلی کشور یعنی ارتش، کلیسا و یا شخص اول مملکت (رییس جمهور اتریش) را با خود داشته باشد.هیتلر این تجربیات را در راه به قدرت رساندن حزب نازی به خوبی به کار گرفت.وی در کتاب خود نبرد من می نویسد که استدلال های منطقی و جملات ادیبانه نیستند که تاریخ را می سازند بلکه خطابههای تحریک کننده هیجانات مردم هستند که مسیر تاریخ را تعیین می کنند.در سال ۱۹۱۳، هیتلر از اتریش - مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد.اما چون برای کشورش خدمت سربازی انجام نداده بود توسط پلیس مونیخ دستگیر و سپس به کشورش برگردانده شد اما هیتلر از خدمت سربازی معاف شد و توانست بار دیگر به مونیخ برگردد.
جنگ جهانی یکم [ویرایش]
هیتلر در ارتش آلمان، ۱۹۱۴، نشسته در سمت راست
در اوت ۱۹۱۴ جنگ جهانی یکم آغاز و هیتلر برای لشکر باواریا داوطلب شد. او یک سرباز وظیفه فعال بود که به عنوان پیغام آور در فرانسه و بلژیک در معرض دید آتش دشمن خدمت کرد. اگر چه خدمت هیتلر قابل تقدیر بود ولی به خاطر این که تابعت آلمانی او مفقود شده بود هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. او دوبار برای شجاعت در جنگ نشان صلیب آهنی، درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۴، و صلیب آهنی، درجه یک که به ندرت به سرجوخهها اعطا میشود، در اوت ۱۹۱۸ را دریافت کرد. در مدت جنگ هیتلر یک آلمانی میهن پرست شد، هرچند او تا سال ۱۹۳۲ تابعیت آلمانی نداشت.او در مدت خدمت سربازی اش نقاشی های روزنامه ارتش را نیز می کشید اما در سال ۱۹۱۶ از ناحیه پای چپ دچار زخمی شد و مدال جانبازان را نیز دریافت کرد و پس از بهبودی مجدداً به جبهه بازگشت. [۷] وقتی که مردم اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش آلمان داشتند، آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ تسلیم شد. هیتلر با شنیدن خبر تسلیم شدن آلمان دچار شوک شدیدی شد. او در آن زمان به خاطر حمله شیمیایی به وسیله گازخردل در بیمارستان صحرایی بود و به طور موقت دچار نابینایی شده بود. مانند بسیاری از میهن پرستان، او سیاست مداران غیرنظامی و یهودیان و کمونیست ها را در تسلیم شدن آلمان مقصر میدانست.
پس از جنگ جهانی یکم [ویرایش]
نتیجه جنگ جهانی یکم برای آلمان شکستی فاجعه بار بود. کشورهای پیروزمند در عهدنامه ورسای شرایطی بسیار سخت و خفت بار را به این کشور تحمیل کردند. با شکست رایش دوم در جنگ جهانی یکم، در آلمان جمهوری وایمار تشکیل شده بود. پس از جنگ جهانی یکم آلمان در بحران غرق بود. در جامعهای که لایههای گسترده مردم با بی کاری و فقر روبرو بودند هیتلر مانند بسیاری از هم نسلان خود، تسلیم آلمان را رد میکرد و شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیستها میدانست و خواهان جبران آن بود. هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب نبرد من تشریح کردهاست.
زندگی شخصی [ویرایش]
هیتلر در کنار اِوا براون.
اِوا براون، معشوقه آدولف هیتلر و برای مدتی کوتاه همسر او بود. آدولف هیتلر، از مشروبات الکلی استفاده نمیکرد و سیگار نمیکشید.[۸] او همچنین گیاهخوار بود و از خوردن غذاهای حاوی گوشت حیوانات پرهیز میکرد.[۹]
آدولف هیتلر به موسیقی ریشارد واگنر، آهنگساز آلمانی «عشق میورزید».[۱۰]
ورود به سیاست [ویرایش]
نوشتار اصلی: حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان
حزب از یک گروه کوچک با تمایلات ملی گرایی در آخرین سالهای جنگ جهانی اول شکل گرفت. ابتدا در برمن گروهی در اوایل سال ۱۹۱۸ با نام کمیته رایگان برای صلح کارگران آلمان (به آلمانی: Freier Ausschuss einen für deutschen Arbeiterfrieden) اعلام موجودیت کرد. آنتون درکسلر در تاریخ ۷ مارس ۱۹۱۸ در مونیخ شعبه ای از این گروه را تشکیل داد. درکسلر قفل سازی ساده و از اعضای ارتش در جنگ اول جهانی بود. در تاریخ ۵ ژانویه ۱۹۱۹ درکسلر به همراه چند تن از دوستان نزدیکش و بیست کارگر دیگر از راه آهن مونیخ به بحث درباره ایجاد حزبی مستقل از کمیته رایگان برای صلح بر اساس اصول سیاسی که درکسلر بیان کرد بحث کنند. این گفت و گو سرانجام به تاسیس حزب انجامید. حزب کارگران آلمان یک گروه کوچک با ۵۵ عضو بود. اما دولت وایمار که فعالیتهای حزب را مشکوک به براندازی تلقی کرده بود جاسوسانی را به درون حزب فرستاد.آدولف هیتلر که اکنون مامور اطلاعاتی ارتش بود به حزب پیوست تا در نزدیک تحولات حزب را گزارش دهد. او کم کم با دیدگاههای حزب آشنا شد. همچنین هیتلر قدرت سخنوری خوبی داشت و به یکی از سخنگوهای ماهر حزب تبدیل شده بود. در میان اعضای اولیه حزب می توان به رودلف هس، هانس فرانک و آلفرد روزنبرگ اشاره کرد که بعدها همگی در سمتهای بالایی مشغول به فعالیت شدند. هیتلر اکنون جذب حزب شده بود و نه تنها مخالفتی با حزب نداشت بلکه به یکی از ستونهای اصلی حزب تبدیل شده بود.هیتلر از سازمان اطلاعات ارتش خارج شد و به اعضای حزب پیوست او در اولین قدم تعداد افراد حزب را برای شماره گذاری از عدد ۵۰۰ شروع کرد بدین ترتیب اعضای حزب به جای آن که ۵۵ اعلام شود ۵۵۵ نفر اعلام شد. این اولین و بزرگترین تبلیغ برای حزب بود.حزب کارگران آلمان به وسیله یک کمیته هفت نفره اداره می شد. هیتلر توانست به کمیته هفت نفره راه پیدا کند. دومین اقدام هیتلر تغییر نام حزب در ۲۴ فوریه ۱۹۲۰ بود. اکنون واژه سوسیالیست ملی هم به نام حزب افزوده شد و بدین صورت حزب با نام حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان ( به اختصار: NSDP ) معرفی شد. هیتلر در مراسمهای مختلف سخن رانی می کرد و سخنان آتشین و ملی گرایانه او به جذب هر چه بیشتر افراد کمک بزرگی می کرد. هیتلر توانست درکسلر را متقاعد کند که هیئت هفت نفره مدیریت حزب لغو شود. بنابراین هیتلر به عنوان رئیس جدید حزب توانست برنامههای خود را به خوبی اجرا کند. نخستين اقدام هیتلر پس از ریاست تشکیل گروه شبه نظامی حزب به نام اس آ بود. هیتلر در قدم بعد اعلام کرد که دو هدف کلی در حزب دارد اولین هدف پیشرفت آلمان و دومین هدف مقابله با دشمنان درجه اول آلمان یعنی فرانسه - انگلیس و شوروی که در چنگال سرمایه یهودیان اسیر هستند. هیتلر صلیب شکسته به عنوان نمادی آریایی را به عنوان نماد حزب انتخاب کرد.در طی سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲ حزب رشد قابل توجهی داشت. حزب نازی دارای یک شاخه به نام گروه حمله اس آ بود.در راس این گروه ارنست روهم نزدیکترین دوست هیتلر در حزب قرار داشت.در سال ۱۹۳۴ هیتلر به دلایلی از جمله خشونت طلبی، این گروه را منحل کرد و روسای آن از جمله ارنست روهم به دلیل توطئه کشته شدند. یکی از دلایل نارضایتی هیتلر و ارتش از نیروی اس آ این بود که روهم قصد داشت اس آ را جانشین ارتش نماید.پس از اعدام روسای اس آ، نیروی اس اس که زير رهبری هیتلر قرار داشت و زیر مجموعه اس آ به شمار می آمد، به عنوان نیروی مستقل به فعالیت ادامه داد.
هیتلر در کنار هم حزبیهایش سال ۱۹۳۰
هیتلر و ژنرال اریش لودندورف
تصویر آدولف هیتلر در قاب عکس اصلی که در تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۳۶ از طرف هیتلر به رضا شاه هدیه شد.
کودتای مونیخ [ویرایش]
مونیخ در هنگام کودتای آبجوفروشی
در ژانویه ۱۹۲۳، فرانسه منطقه روهر صنعتی را در پی پرداخت نشدن غرامت جنگ جهانی یکم اشغال کرد. این اشغال موجب هرج و مرج شد. در همان موقع در بایرن حرکت نیرومندی برای جدا سازی آن ایالت و استقرار یک حکومت کاتولیک پیرو فرانسه در جریان بود. ژنرال فن لوسوو، رئیس بایرنی ارتش دیگر از برلین دستور نمیگرفت و پرچم آلمان به ندرت دیده میشد. در نهایت نخست وزیر بایرن تصمیم گرفت استقلال بایرن و انشعاب آن را از آلمان اعلام کند. در چنین شرایطی که غرور ملی آلمان بار دیگر زیر پا گذاشته شده بود تعداد اعضای حزب به شدت افزایش پیدا کرد و در همین مدت ۲۰،۰۰۰ نفر تا پایان ماه نوامبر به اعضای حزب افزوده شد. در چنین شرایطی نازیها تصمیم گرفتند به کمک ژنرال لودندورف در سالن آبجو مونیخ گرد هم آیی بر پا کنند و سپس در اعتراض به وضع کنونی دست به اعتراض بزنند. هیتلر یک ضد حمله سازمان دهی کرد. قرار بود که در شب ۸ نوامبر یک گردهمایی در برگربرو برگزار شود و نخست وزیر، دکتر فن کار شروع به خواندن اعلامیه رسمی خود که عملا برابر بود با اعلام استقلال بایرن کند که توسط هیتلر و لوندروف بی نتیجه ماند. روز بعد، گردان های نازی خیابان را با هدف انجام یک تظاهرات گسترده به نفع اتحاد ملی اشغال کردند. انبوه جمعیت که توسط هیتلر و لوندروف هدایت میشدند در حال رژه رفتن بودند که ارتش به روی آن ها آتش گشود. این اعتراضات در نهایت ناکام ماند و ۱۶ نفر از راه پیمایان در دم کشته و دو نفر مصدوم شدند که بعدا به خاطر زخم هایشان در پادگان های محلی ارتش جان سپردند. [۱۱] هیتلر، لودندورف و تعدادی دیگر دستگیر شدند. هیتلر با استفاده از فرصت پیش آمده در دادگاه (حضور خبرنگاران داخلی و خارجی) توانست به شهرت خود بیفزاید.وی در دادگاه اما پس از ۶ ماه با قید و به خاطر آنچه خیانت به دولت و ملت خوانده شد در مارس ۱۹۲۴ محاکمه و به ۵ سال حبس محکوم شد. در این مدت بود که هیتلر کتاب نبرد من خویش را نوشت و حزب نازی در جریان این فعالیتها ممنوع اعلام شد.[۱۲][صفحه؟] آدولف هیتلر پس از آزادی دوباره اقدام به تجدید سازمان کرد. اما متعهد شد که گروه شبه نظامی حزب را منحل کند و اقدامی بر علیه دولت وقت انجام ندهد.البته هیتلر با کمک هاینریش هیملر اس اس را در آوریل ۱۹۲۵ تاسیس کردند و همچنین تمرکز بیشتری در جذب زنان در حزب گرفتند همچنین شعار معروف حزب به نام سلام هیتلر (Heil Hitler) نیز در همین سال تصویب شد.
انتصاب به عنوان صدراعظم [ویرایش]
هیتلر و پاول فون هیندنبورگ
در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۳۲ انتخابات رایشتاگ صورت گرفت و حزب نازی ۳۷،۴٪ کل آرا را به خویش اختصاص داد و به بزرگترین حزب رایشتاگ تبدیل شد. در سوی دیگر مجموع آرای حزب نازی و حزب کمونیست آلمان ۵۲٪ کل آرا را تشکیل می داد و این اکثریت هرگز موفق به همکاری مناسب با هم نشدند. پس از آن هیتلر در سال ۱۹۳۲ تصمیم گرفت در انتخابات ریاست جمهوری آلمان شرکت کند.رقیب اصلی و قدرتمند وی ژنرال هیندنبورگ بود که مورد احترام اکثر احزاب و مردم آلمان بود. در دور نخست هیتلر نزدیک به یک سوم آرا را از آن خود کرد و هیندنبورگ نیمی از آرا را بدست آورد. در دور دوم، هیتلر با بدست آوردن ۳۷ در صد آرا باز هم شکست خورد و هیندنبورگ به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.[۱۲][صفحه؟] کشمکش بر سر انتخاب صدراعظم در رایشتاگ سال ۱۹۳۲ ادامه داشت. رئیس جمهور هیندنبورگ به خوبی می دانست که دیگر احزاب وابسته به آمریکا هیچ قدرتی در رایشتاگ ندارند و تنها احزاب قدرتمند نازیها و حزب کمونیست آلمان هستند که در مجموع بیش از ۵۰٪ از کل مجلس را به خود اختصاص داده اند. در ابتدا تمام محافل سیاسی گمان میکردند فرانتس فون پیپن عضو حزب کمونیسم آلمان از طرف رئیس جمهور به عنوان صدراعظم معرفی شود اما رئیس جمهور هیندنبرگ در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ آدولف هیتلر را به عنوان رهبر حزب اکثریت رایشتاگ به عنوان صدر اعظم و مسئول تشکیل کابینه معرفی کردند. هیتلر به دلیل مخالفت شدید با اتحادیههای کارگری و مارکسیستها مورد توجه و حمایت صاحبان صنایع بزرگ آلمان(مانند تیسن صاحب شرکت فولاد تیسن) قرار گرفت و سیل کمک های نقدی به صندوق حزب سرازیر شد.
قصد ترور هیتلر [ویرایش]
بمب گذاری در آشیانه گرگ [ویرایش]
در ژوئیه ۱۹۴۴ به عنوان بخشی از عملیات افسانه شمال در آشیانه گرگ محل اقامت هیتلر بمب گذاری انجام شد. اما هیتلر کشته نشد.
بمب گذاری در سالن آبجوفروشی [ویرایش]
۹ روز پس از شروع جنگ دوم جهانی آدولف هیتلر در عصر روز ۸ نوامبر به مونیخ رفت تا در سالگرد انقلاب نازیها برای هواداران حزب نازی در مونیخ سخنرانی کند. با این حال او با توجه به جنگ با لهستان ترجیح داد هرچه زودتر به برلین بازگردد.هیتلر با وجود آن که به مونیخ رفت به فاصله کوتاهی پس از ورود به این شهر درصدد بازگشت به برلین برآمد اما اوضاع بد جوی مانع از بازگشت او به پایتخت شد. با توجه به این شرایط بود که هیتلر تصمیم گرفت با کوتاه کردن نطقش با یکی از قطارهای شبانگاهی به برلین بازگردد. این تغییر برنامه باعث شد وی نطق خود را زودتر از زمان تعیین شده یعنی ساعت ۹ شب به پایان برده و راهی ایستگاه مرکزی راه آهن شود.او بلافاصله پس از سخنرانی اش در سالن آبجوفروشی که تظاهرات از آنجا شروع شده بود محل را ترک کرد و به همراه محافظانش راهی ایستگاه قطار برلین شد. تنها ۱۳ دقیقه پس از خروج آدولف هیتلر از سالن انفجار مهیبی در سالن آبجوفروشی مونیخ به وقوع پیوست که در آن ۸۰ تن کشته و ۶۳ نفر زخمی شد و هیتلر از توطئه ترور جان سالم به در برد.بمب توسط نجاری به نام گئورگ السر کار گذاشته شده بود، گئورگ السر نجاری از اهالی جنوب باختری آلمان با گرایش های کمونیستی بود.وی هیچگاه در آلمان پس از جنگ به چهره ای محبوب تبدیل نشد. نازیها برای سالها تاکید داشتند السر طرح چنین تروری را به تنهایی انجام نداده بود و او در واقع دست نشانده سرویس اطلاعاتی بریتانیا است.السر تنها چند ساعت پس از این اقدام ناکام در حالی که سعی داشت به سوئیس فرار کند در مرز دستگیر شد. فرمان مرگ السر در ۴ آوریل سال ۱۹۴۵ توسط آدولف هیتلر صادر و حکم در همان روز اجرا شد.[۱۳]
رایش بزرگ آلمان [ویرایش]
نوشتار اصلی: آلمان نازی
رایش بزرگ آلمان یا آلمان نازی به حکومت آلمان در دوران بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ اطلاق میشود که دولت آدولف هیتلر تا سال ۱۹۴۵ میلادی در آن کشور در راس حکومت بود. در این دوران، کشور آلمان تحت حکومت حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان به رهبری آدولف هیتلر به عنوان صدراعظم بود. وی از سال ۱۹۳۴ رهبر حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان شد. تا سال ۱۹۲۸ حزب نازی تنها ۱۲ کرسی در مجلس ملی آلمان داشت که با عمیق شدن بحرانهای اقتصادی و سیاسی توانست تا سال ۱۹۳۲ بیش از ۲۳۰ کرسی در مجلس ملی آلمان به دست آورد و این تعداد کرسی حزب نازی را به بزرگترین حزب مجلس ملی تبدیل کرد. رئیس جمهور هیندنبورگ در تاریخ ۳۰ ژانویه ۱۹۳۰ آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم و مسئول تشکیل کابینه معرفی کرد. هیتلر توانست با همراه کردن برخی احزاب کابینه ائتلافی خود را تشکیل دهد. در جریان آتش گرفتن رایشستاگ (مجلس ملی) هیتلر توانست بزرگترین رقیب خود حزب کمونیست آلمان را از صحنه خارج کند و این اولین قدم برای تک حزبی کردن آلمان بود.در ماه مارس ۱۹۳۳ حزب نازی توانست قانونی را در مجلس تصویب کند که به موجب آن اختیارات بالایی به صدراعظم داده می شد تا در طول ۴ سال قانون اساسی آلمان اصلاح شود، این فرصت چهار ساله اجازه می داد برنامههای حزب نازی به خوبی و به صورت کامل اجرا شود احزاب دیگر در مجلس ملی آلمان مخالف این قانون بودند و پس از مخالفت یک به یک از صحنه سیاسی آلمان حذف می شدند تا اینکه در ۱۴ژوئیه ۱۹۳۳ آلمان رسماً یک کشور تک حزبی اعلام شد. پس آن گامهای بعدی در تشکلیل رایش برداشته شد و در قدم بعدی پرچم با نشان صلیب شکسته در کنار پرچم جمهوری وایمار برافراشته شد و در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۴ به دستور رئیس جمهور پل فون هیندنبورگ، صدراعظم هیتلر موظف شد اختیارات ایالتهای آلمان را تا حد ممکن کم و اختیارات برخی از ایالاتها نیز به طور کامل زیر نظر برلین قرار دهد، این کار مغایر سیستم فدرالی در جمهوری وایمار بود. هنگامی که در ژوئن ۱۹۳۴ خبرنگار انگلیسی در برلین از آدولف هیتلر در خصوص تغییرات بسیار در آلمان سوال کرد وی اینگونه پاسخ داد :
« در ابتدا این حرف من را به تمسخر گرفتند وقتی گفتم جنبش نازی ها هزار سال ادامه خوهد یافت، فراموش نکنید مردم چگونه به من می خندیدند هنگامی که ۱۵ سال پیش گفتم من روزی در آلمان حکومت می کنم.خنده آنها به همان مقدار ابلهانه است وقتی من می گویم در قدرت باقی خواهم ماند »
آنشلوس (الحاق اتریش) [ویرایش]
برگه رفراندم برای الحاق به آلمان که گزینه آری با دایره بزرگ در مرکز مشخص شدهاست
علاقه به وحدت با آلمان پس از جنگ جهانی یکم در مردم اتریش بسیار قوی بود. هیتلر عقیده داشت اتریش (میهن وی) جز جدایی نا پذیر آلمان است و با استفاده از رفراندم توانست اتریش رادر سال ۱۹۳۸ پیوست آلمان کند. موفقیت هیتلر در الحاق اتریش به رایش، بدون خونریزی و واکنش منفعلانه دولتهای پیروز جنگ یکم در مقابل وی موجب افزایش محبوبیت و قدرت هیتلر در آلمان شد. به دلیل این که واژه آلمانی آنشلوس(به معنی پیوست) در هنگام وقوع این رخداد، بسیار در مطبوعات اروپا مورد استفاده قرار میگرفت این رخداد به نام آنشلوس معروف است.[۱۲][صفحه؟]
اقتصاد [ویرایش]
اقتصاد رایش بزرگ آلمان را نه می توان مانند شوروی یک اقتصاد کاملاً سوسیالیستی دانست و نه می توان آن را مانند آمریکا یک اقتصاد سرمایه داری دانست. اقتصاد آلمان در تئوری به دنبال یک سیستم سوسیالیستی بود اما از سرمایه گذاری خصوصی در چهاچوب خواستههای دولت نیز پشتیبانی می کرد. زمانی که نازیها به قدرت رسیدند نرخ بی کاری حدود ۳۰٪ بود که از همان ابتدای تشکیل کابینه توسط هیتلر وی هیالمار شاخت را ابتدا به عنوان رئیس رایش بانک و سپس به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب کرد.در سال ۱۹۳۷ هرمان گورینگ به جای هیالمار شاخت به عنوان وزیر اقتصاد معرفی شد.پس از آغاز جنگ هنوز یک سال تا پایان دوره چهار ساله نخست (۱۹۴۰) باقی مانده بود اما سیاستهای اقتصادی آلمان به سیاستهای اقتصاد جنگی تغییر پیدا کرد و آلبرت اشپیر جایگزین هرمان گورینگ شد در این مدت آلمان به شدت کمبود نیروی کار را احساس می کرد و در بسیاری از کارخانهها مجبور شد از اسیران جنگی برای کار اجباری استفاده کند.
تجدید تسلیحات و اتحاد دوباره [ویرایش]
در ماه مارس ۱۹۳۳ بیانیه ای مهم توسط دولت هیتلر منتشر شد که موضوع آن الحاق اتریش و بازگرداندن مستعمرات از دست رفته در آفریقا بود.پس از انتشار این بیانیه جنگ های لفظی میان کشورهای اروپایی شدت گرفت و پس از آن برای حل بن بست سیاسی حاکم در اروپا کنفرانس خلع سلاح جهانی در ژنو تشکیل شد، نخست وزیر انگلستان رمزی مک دونالد طرحی را مطرح کرد که تمامی طرف ها از جمله آلمان و فرانسه نیز آن را مثبت ارزیابی کردند، این طرح مشکل اشغال راینلند توسط ارتش فرانسه را به خوبی برطرف کرد.[۱۴] در ماه مه ۱۹۳۳ هیتلر دیداری با سفیر آلمان در شوروی داشت، وی به سفیر آلمان تاکید کرد که تمام تلاش خود را در جهت بهبود روابط آلمان و شوروی انجام دهد، هیتلر معتقد بود برای اجرای طرح نفوذ آلمان در شرق اروپا به شوروی نیاز دارد و حذف لهستان در واقع به معنی حذف همیشگی معاهده ورسای است.[۱۵] [۱۶] هیتلر در سخنرانی هایی در ۱۷ مه ۱۹۳۳ و ۲۱ مه ۱۹۳۵ و همچنین ۷ مارس ۱۹۳۶ بر صلح طلبی و تمایل بر کار در سیستم بین المللی تاکید کرد. [۱۷] پس از آن هیتلر در پی برقراری روابط با انگلستان بود و در همین چارچوب دیداری با سفیر بریتانیا در برلین صورت گرفت و سفیر انگلستان تمایل کشورش به گسترش ارتش آلمان تا ۳۰۰،۰۰۰ را اعلام کرد[۱۸] از طرف دیگر آلمان مذاکرات محرمانه ای با لهستان ترتیب داد و هیتلر به آرامی معاهده ورسای را کنار زد و ارتش آلمان را به ۶۰۰،۰۰۰ نفر افزایش داد و نیروی هوایی و نیروی دریایی آلمان را مجدداً تشکیل داد، در واکنش به این تصمیم هیتلر انگلستان، فرانسه، ایتالیا و جامعه ملل این اقدامات را محکوم کردند. پس از موج محکومیت ها هیتلر اعلام کرد که آلمان در پی صلح و دفاع از خود است و توانست بار دیگر مذاکراتی با انگلستان ترتیب دهد.[۱۹] [۲۰] در تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۳۵ قراردادی نظامی در حوزه نیروی دریایی بین آلمان و انگلستان منعقد شد این قرار داد بدون توجه به خواست جامعه ملل و حضور فرانسه و ایتالیا و در جهت تضعیف پیمان ورسای گام بزرگی تلقی می شد.
پیمان ضد کمونیسم [ویرایش]
آدولف هیتلر با بنیتو موسولینی
ترس از ایجاد جنگی نوین در اروپا در روابط بین کشورها اثر کرده بود، پس از الحاق اتریش و قدرت گیری مجدد آلمان تحت حکومت آدولف هیتلر، ایتالیا به رهبری بنیتو موسولینی از هم پیمان قدیمی خود انگلستان جدا شده و به آلمان متمایل شد. در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۳۶ آلمان و ژاپن پیمان مبنی بر پیمان ضد کمونیسم منعقد کردند و ایتالیا نیز به این پیمان پیوست در همین زمان دعوت نامههای نیز برای انگلستان، چین و لهستان فرستاده شد که همگی پاسخ منفی به این دعوت نامه دادند. هیتلر در جهت جلب نظر چین به پیوستن به پیمان ضد کمونیسم درخواست ژاپن مبنی بر متوقف کردن ارسال محمولهها و کمکهای نظامی به چین را رد کرد، هدف اصلی هیتلر احیای صنعت نظامی آلمان بود و فروش اسلحه و فناوریهای نظامی به چین کمک شایانی بود، اما پس از پیوستن ژاپن به این پیمان رویکرد آلمان نسبت به روابط چین و ژاپن تغییر کرد و این بار سیل کمکهای آلمان به ژاپن فرستاده شد. پس از آنکه انگلستان از پیوستن به پیمان ضد کمونیسم سر باز زد روابط آلمان و انگلستان تضعیف شد. هیتلر از طریق سوئیس بارها دخالتهای انگلستان در روابط آلمان با همسایگانش به خصوص لهستان را دخالت در امور آلمان نامید و آن را محکوم کرد و به مسئولان انگلستان گوش زد کرد.[۲۱] بدست آوردن موفقیتهای جالب توجه در سیاست خارجی، یکی از مهم ترین علایق هیتلر بود. وی در ابتدای به قدرت رسیدن، مهم ترین هدف خود را پس از تثبیت قدرت حزب نازی در دولت آلمان، خنثی کردن محدودیتهای پیمان ورسای می دانست.این پیمان آلمان را ملزم به محدود کردن نیروی نظامی و تسلیحات می کرد.هیتلر برای شروع مسلح کردن آلمان بدون درگیر شدن در جنگی جدید چند روش را به صورت هم زمان به کار گرفت.وی برای تسکین نگرانی شدید اعلام کرد آلمان به دنبال تسلیح مجدد نیست و دولت وی خواستار خلع سلاح جهانی است و در صورت خلع سلاح همسایگان آلمان وی نیز حاضر است سلاحهای تهاجمی کشورش را از میان ببرد.در مرحله بعدی برای تضعیف وضعیت جامعه ملل و کنفرانس خلع سلاح و نیز برای جدا کردن متحدین از یکدیگر کشورهای همسایه را دعوت به مذاکرات دو جانبه برای حل اختلافات می کرد.نخستین موفقیت وی در این زمینه توافق دو جانبه با لهستان بدون دخالت فرانسه بود که در نهایت موجب سستی فرانسه در حمایت نظامی از لهستان شد.[۲۲]
جنگ جهانی دوم [ویرایش]
نوشتار اصلی: جنگ جهانی دوم
اعضای رایشتاگ در حال درود فرستادن به هیتلر در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ و پس از تهاجم آلمان به لهستان
شهر آزاد دانزینگ قبل از جنگ جهانی اول شهری در ایالت پروس غربی و متعلق به کشور آلمان بود. پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان این شهر بندری به عنوان شهر آزاد اعلام شده و مالکیت اداره آن توسط متفقین به لهستان واگذار شد. پس از این تحولات ایالت پروس شرقی از آلمان جدا شد و تنها راه ارتباطی با آن ایالت از طریق هوایی یا دریایی امکان داشت. از طرف دیگر انگلستان تضمین کننده امنیت لهستان بود. دولت هیتلر لغو پیمان ورسای و برگرداندن سرزمینهای جدا شده از آلمان را به عنوان بزرگترین هدف خود به مردم اعلام کرده بود. در گام نخست دولت هیتلر از طریق مذاکرات، تصمیم به باز پس گیری مناطق جدا شده به خصوص شهر و منطقه دانزینگ گرفت که با مخالفت شدید لهستان مواجه شد و این تنش سیاسی باعث سردی روابط دو کشور شد. پس از آنکه رایش بزرگ آلمان موفق شد قرارداد عدم جنگ را با شوروی منعقد کند در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از چند ماه تنش سیاسی به لهستان حمله کرد و شوروی نیز پس از آلمان در ۱۷ سپتامبر از شرق به لهستان حمله کرد و این آغاز جنگ در اروپا بود.پس از آنکه لهستان توسط رایش بزرگ آلمان و شوروی اشغال شد هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد :
« لهستان هرگز در شکلی [نو] از معاهده ورسای ظهور نخواهد کرد، این نه تنها خواسته آلمان است بلکه توسط شوروی نیز تضمین شده است. [۲۳] »
ارتش رایش بزرگ آلمان در سال ۱۹۴۳ در جبهه شوروی و در سال ۱۹۴۴ در جبهه فرانسه ضربات سنگینی متحمل شدند.از اوایل سال ۱۹۴۵ ارتشهای متفقین راه خود را به درون سرزمین آلمان باز کردند. ارتش ایالات متحده از غرب و ارتش سرخ از شرق به سوی برلین، پایتخت رایش بزرگ آلمان پیشروی کردند. در ماه آوریل ارتش سرخ برلین را به محاصره گرفت و به طرف ستاد فرماندهی رایش پیش رفت.
رابطه با برخی اعراب [ویرایش]
محمد امین الحسینی در حال مذاکره با آدولف هیتلر - برلین ۱۹۴۱
محمد امین الحسینی مفتی اعظم بیت المقدس در سفر به برلین در سال ۱۹۴۱ در آغاز جنگ جهانی دوم با هیتلر دربارهٔ حل مسالهٔ یهودیان خاورمیانه و مقابله با صهیونیسم گفتگو کرد.
هولوکاست [ویرایش]
نوشتار اصلی: هولوکاست
ادعای کشتار سیستماتیک و با روش معین حدود شش میلیون نفر از مردان، زنان و کودکان یهودی و همینطور میلیونها انسان دیگر از جمله کمونیستها، همجنسگرایان، عقب ماندگان ذهنی، اسیران جنگی شوروی، بیماران روانی، به دست نازیها، هولوکاست نامیده میشود. پس از جنگ جهانی کتابها و آثار هنری بسیاری در حوزههای مختلف هنر به این موضوع پرداخته و امروزه هولوکاست به عنوان نمادی از شر مطلق شناخته میشود و با وجود گذشت زمان، علاقه به یادآوری این واقعه افزون گشتهاست و مراسم روزهای یادآوری و محکومیت آن هر ساله در کشورهای بسیاری برگزار میشود.
در مسیر شکست [ویرایش]
حمله آلمان به روسیه در آغاز برقآسا بود و پیروزیهای چشم گیری را برای نازیها به دست آورد ولی با آغاز سرما ورق برگشت. سازمان هواشناسی آلمان زمستان بسیار سردی را پیشبینی نکرده بود ولی در عمل چنین شد، زمستان پیش رو بسیار سخت و سوزان بود. شهر استالینگراد انرژی سربازان آلمان را گرفت. استالین که از سوی ژاپن احساس آرامش کرده بود نیروهای شرقی شوروی را به جبهه غربی کشاند. حمله به ایران نیز آذوقه و سوخت و مهمات و جنگافزار غربیها و البته انبارهای آرد و گندم و سوخت ایران را به روسها رساند. فرماندهان آلمانی تسلیم شدند و روسها به سوی آلمان پیشروی کردند. در غرب نیز نیرویهای آمریکایی و بریتانیایی و تنی چند از نیروهای فرانسوی در روزی شناخته شده به روز دی (D-Day) در سواحل نرماندی در شمال فرانسه پیاده شدند. هیتلر دستور سیاست جنگی سرزمین سوخته را داد که البته انجام نشد.[نیازمند منبع]
شکست و مرگ [ویرایش]
گفته میشود آدولف هیتلر رهبر رایش سوم در شامگاه ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ به زندگی خود پایان داد.هیتلر در زمان مرگ تنها ۵۶ سال داشت.هیتلر ۳۶ ساعت قبل از مرگش با معشوقه خود، اوا براون که از زمان شروع فعالیت در حزب نازی با او در یک عکاسی که مشتری آنجا بود آشنا شده بود پیمان زناشویی بست و با اینکه خبر نفوذ نیروهای متفقین تائید شده بود، هیتلر در آخرین ساعات عمرش با "اوا براون" ازدواج کرد و هنگام خودکشی نیز اوا همراه وی همزمان دست به خودکشی زد.اوا براون با شکستن کپسول سیانور و هیتلر نیز با سیانور و شلیک همزمان گلوله تپانچه به سرش دست به خودکشی دست زدند. پیکر بی جان آن دو را دکتر گوبلز و سایرین که در سنگر بودند به بیرون بردند و به خواست خود هیتلر سوزانده شد.[نیازمند منبع]
میراث [ویرایش]
خودروی شخصی هیتلر در نمایشگاه جنگ کانادا
خارج از ساختمان زادگاه هیتلر در -براونا-آم-این در اتریش- نوشتههای حکاکیشده این نشان سنگی، یادآور وحشت جنگ جهانی دوم و بانی آن آدولف هیتلر است.
از هنگام مرگ آدولف هیتلر کتابهای بسیاری درباره او بهویژه با شروع هزاره جدید نگاشته شده. برخلاف جنگ جهانی اول که دولتمردان و حکام مختلفی مسئول شروع آن شناخته شدهاند، هیتلر به طور عمده و به تنهایی مسبب آغاز جنگ جهانی دوم معرفی میشود.[۱]. نمایش صلیب شکسته نازی یا دیگر نمادهای نازی در آلمان ممنوع است.
با وجود محکومیتی که توسط بسیاری از شخصیتهای ملی علیه هیتلر صورت گرفت، نمونههایی از افرادی که به میراث هیتلر الفاظی بی طرفانه نسبت دادهاند و یا به طرفداری از آن برخاستهاند نیز به ویژه در جنوب آمریکا و بخشهایی از آسیا وجود داشتهاست. در سال ۱۹۵۳، رئیس جمهور پیشین مصر انور سادات نوشتاری مبنی بر طرفداری از هیتلر به رشتهٔ تحریر درآوردهاست.[۲۴] لوویس فاراخان به او نسبت «مرد بسیار بزرگ» دادهبود.[۲۵] بال تاکرای (Bal Thackeray) رهبر جناح راست حزب شیو سنا (Shiv Sena)، در ایالت ماهاراشترای هند در سال ۱۹۹۵ نشان داد که یکی از تحسین کنندههای هیتلر است.[۲۶] لئون دگرله فرمانده لژیون اس اس در بلژیک در کتابی که در سال ۱۹۸۵ از وی به چاپ رسید، مدعی شد که نفرت موجود علیه هیتلر توسط سرمایهداران و مطبوعات خلق شده و علت آن را مسیر حرکت هیتلر در برخورد با «مصالح سرمایهداری کلان» دانست.[۲۷][منبع معتبر؟]
خارج از زادگاه هیتلر -براونا-آم-این در اتریش- نشان سنگی حکاکی شدهای وجود دارد با این مضمون:
«
FÜR FRIEDEN FREIHEIT
UND DEMOKRATIE
NIE WIEDER FASCHISMUS
MILLIONEN TOTE MAHNEN
»
که ترجمهٔ آزاد آن اینچنین است:
« برای دستیابی به صلح، آزادی
و دموکراسی
حکومت فاشیستی دیگر هرگز
میلیونها کشته [این را] به یاد [ما] میآورد.[۲۸] »
خانواده هیتلر [ویرایش]
تبارنامه آدولف هیتلر
اوا براون، همسر
آلویس هیتلر، پدر
کلارا هیتلر، مادر
پاولا هیتلر، خواهر
آلویس هیتلر (پسر)، برادر ناتنی
بریجت داولینگ، زن برادر
ویلیام پاتریک هیتلر، برادر زاده
آنگلا هیتلر راوبل، خواهر ناتنی
جلی روئبل، خواهر زاده
ماریا شیکل گروبر، مادر بزرگ
یوهان گئورگ هیدلر، پدربزرگ احتمالی
یوهان ون نپومبوک هیدلر، جد پدری، عموی بزرگ احتمالی و شاید جد درست پدری
خاستگاه نام هیتلر [ویرایش]
دو نظریه درباره خاستگاه نام «هیتلر» وجود دارد:
(۱) در آلمانی هاتلر و مشابه آن، «کسی که در کلبه زندگی میکند»، «چوپان».
(۲) در اسلاوی هایدلر و هایدلرک و مشابه آن
جستارهای وابسته [ویرایش]
دیدگاههای مذهبی آدولف هیتلر
نازیسم
حزب نازی
نبرد استالینگراد
جنگ جهانی دوم
مرگ هیتلر
کابینه هیتلر
وصیتنامه سیاسی هیتلر
نويسنده: ARASH تاريخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,
La seule chose qui permet au mal de triompher est l'inaction des hommes de bien.
Edmund Burke (1729-1797)
En ce moment...
Adolf Hitler aurait un fils cache. Le Point
Biographie
Adolf Hitler, né le 20 avril 1889 à Braunau am Inn en Autriche (alors en Autriche-Hongrie) et mort par suicide le 30 avril 1945 à Berlin, est un homme politique allemand, fondateur et figure centrale du nazisme, instaurateur de la dictature totalitaire désignée sous le nom de Troisième Reich (1933-1945).
Porté à la tête de l’Allemagne par le Parti national-socialiste des travailleurs allemands (NSDAP) qu’il reprend en 1921, il devient chancelier du Reich le 30 janvier 1933, puis se fait plébisciter en 1934 comme président, titre qu’il délaisse pour celui de Führer (« guide »). Sa politique expansionniste est à l'origine du volet européen de la Seconde Guerre mondiale, pendant lequel il fait perpétrer de très nombreux crimes contre l’humanité, dont la Shoah reste le plus marquant.
L’ampleur sans précédent des destructions, des pillages et des crimes de masse dont il est le responsable, tout comme le racisme radical singularisant sa doctrine et l'inhumanité exceptionnelle des traitements infligés à ses victimes lui ont valu d'être considéré de manière particulièrement négative par l'historiographie, par la mémoire collective et par la culture populaire en général. Son nom et sa personne font généralement figure de symboles répulsifs.
Adolf Hitler
Documents
La chute
Berlin, avril 1945. Le IIIe Reich agonise. Les combats font rage dans les rues de la capitale. Hitler, accompagné de ses généraux et de ses plus proches partisans, s'est réfugié dans son bunker, situé dans les jardins de la Chancellerie.
A ses côtés, Traudl Junge, la secrétaire particulière du Führer, refuse de l'abandonner. Tandis qu'à l'extérieur la situation se dégrade, Hitler vit ses dernières heures et la chute du régime.
Mein Kampf
A partir d'archives inédites, le film documentaire Mein Kampf de Erwin Leiser retrace toute la tragédie de l'holocauste. Le film revient sur la destruction de la Pologne et de son peuple mais témoigne également de la vie d'Hitler, avec de nombreuses scènes filmées par Goebbels lui-même.
Mein Kampf, histoire d'un livre
C'est un des livres politiques les plus vendus de tous les temps. Un des plus terrifiants aussi. Diffusé à 12 millions d'exemplaires en Allemagne, à des centaines de milliers dans une vingtaine de pays avant 1945, Mein Kampf se vend, aujourd'hui encore, dans le monde entier, y compris en France. Pourtant, l'histoire de ce bréviaire nazi devenu un best-seller planétaire est peu connue. Sait-on vraiment comment Mein Kampf a-t-il été écrit et pour quelles raisons ce livre a joué un rôle clef dans l'accession de son auteur au pouvoir ? Pourquoi, alors qu'Adolf Hitler y annonçait la plupart de ses crimes à venir, cette "conspiration en plein jour" n'a-t-elle pas constitué un avertissement ? Pourquoi le Führer a-t-il tenté de dissimuler son ouvrage au regard du monde, au point de faire publier un faux en France ? Cette enquête passionnante, rigoureuse et inédite mène le lecteur de la cellule de prison où Hitler rédigea son livre aux couloirs du gouvernement de Bavière aujourd'hui, du Paris d'avant-guerre aux librairies turques modernes, en passant par les milieux néonazis. Elle permet de comprendre pourquoi Mein Kampf, manifeste du nationalisme et de l'extrémisme, reste d'une actualité brûlante en ce début de XXIe siècle.
Hitler
Ian Kershaw enseigne à l'université de Sheffield, en Angleterre. II est sans doute le plus grand spécialiste au monde de Hitler et du nazisme. Ce livre synthétise les deux volumes de sa biographie de Hitler, qui a connu un succès immense lors de sa parution en France (1999 et 2000), mais que son ampleur rendait difficilement accessible à un public plus large.
نويسنده: ARASH تاريخ: پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:,
جنگ جهانی دوم ، دومین جنگ فراگیر (شهریور1318ـ 1324/ سپتامبر 1939ـ اوت 1945) كه علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و افریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و كشورهای اسلامی، از جمله ایران، را درگیر خود ساخت. مقاله حاضر شامل این بخشهاست:
1) درآمد
2) در جهان اسلام
3) در ایران
1) درآمد. علل اصلی جنگ جهانی دوم عبارت بود از اشتباهات عهدنامه ورسای (7 مه 1919/ 5 شعبان 1337) كه ظاهراً به جنگ جهانی اول *پایان داد، پیامدهای بحران اقتصادی 1929/ 1308 ش، و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموكراسیهای غربی و ماركسیسم. عامل اخیر چنان مؤثر بود كه نبرد میان كشورهای درگیر، به شكل بیسابقهای، عموم مردم را به قلمرو جنگ كشاند، به طوری كه در پایان جنگ تعداد كشتهشدگان نظامی و غیرنظامی تقریباً با هم برابری میكرد. این جنگ، كه بین دو بلوك متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و امریكا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است.
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شكست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، ظهور آدولف هیتلر را كه عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، تسهیل نمود. وی كه شكست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و كمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلكه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری كامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مركزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شكل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد (چرچیل، ج 1، ص 7، 12، 28، 41ـ 45). از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در 1314 ش/ 1935، تحریم اقتصادی كرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در 1315 ش/ 1936 انجامید (چرچیل، ج 1، ص 136، 148).
تضادهای داخلی نظامهای اجتماعی متفاوت كه اساساً خصلتی اقتصادی داشتند، عامل تعیین كننده دیگری در بروز جنگ جهانی دوم بودند. پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و ایالات متحده امریكا، حدود 78 میلیون كیلومتر مربع از خاك كره زمین (بیش از نیمی از خشكیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود 6ر2 میلیون كیلومتر مربع میرسید. این عدم تناسب وقتی چشمگیرتر میشود كه مستعمرههای بریتانیا و فرانسه را با متصرفات آلمان، ایتالیا و ژاپن مقایسه كنیم. كل جمعیت بریتانیا و فرانسه حدود 90 میلیون نفر بود، در حالی كه امپراتوریهای این دو كشور یكسوم كره زمین را تشكیل میدادند. در مقایسه، آلمان و ایتالیا و ژاپن با 180 میلیون نفر جمعیت (دو برابر جمعیت بریتانیا و فرانسه)، فقط یك بیستم سرزمینهای بریتانیا و فرانسه را در اختیار داشتند. این تفاوتها بیانگر چرایی عزم كشورهای كامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه، ایالات متحده امریكا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ، و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر سه كشور اخیر را در طول بیست سال ترك مخاصمه (1919ـ 1939)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی كشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان، از طریق اعمال زور یا تهدید به اعمال زور، واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد (برون و لی، ص 7ـ 8).
تا زمانیكه هیتلر، از طریق تجدیدنظر در عهدنامه ورسای، سرزمینهای متعلق به آلمان را مطالبه میكرد، كشورهای غربی به خصوص انگلیس، به سیاست ترضیه خاطر و تسكین وی ادامه دادند، اما اشغال پراگ، پایتخت لهستان، به دست ارتش آلمان برای متفقین تحملپذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی، كه به قدرت مقاومت دولتهای غربی در برابر آلمان اطمینان نداشت، ترجیح داد به آلمان نزدیك شود. پیمان عدم تعرض آلمان و شوروی در 31 مرداد 1318/ 23 اوت 1939، نگرانی هیتلر را از جنگ در دو جبهه زدود (مهدوی، ص 383ـ 385؛ نقیبزاده، ص 167ـ 168، 178ـ182). در 9 شهریور 1318/ اول سپتامبر 1939، ارتش آلمان به لهستان حمله برد و در 3 سپتامبر انگلیس و فرانسه به رایش آلمان اعلام جنگ كردند. لهستان در كمتر از یك ماه از ارتشهای آلمان و شوروی شكست خورد و زمینه برای حمله به دیگر مناطق فراهم آمد (چرچیل، ج1، ص319، 330؛ هویل، ص 17، 21ـ23). در آغاز، آلمان و متحدانش در تمام جبهههای مغرب و مشرق اروپا و خاورمیانه و خاور دور به پیروزیهای گستردهایدست یافتند. پیروزیهای اولیه و نیز هراس از خطراحتمالی جنگ شوروی با متحدین و كسب ثروتهای كشاورزی و صنعتی بخشاروپایی شوروی كه برای آلمان در جنگ طولانی اش با متفقین ضروری بود سبب شد كه هیتلر بهاتحاد جماهیر شوروی حمله كند و در آنجا به پیروزیهای چشمگیری نایل شود ( تاریخ جنگ دوم جهانی، ص 120ـ 122؛ دبورین، ص 81 ـ83).
از پاییز 1942/ 1321 ش، اوضاع تغییر كرد و اولین نشانههای شكست متحدین پدیدار شد. اشغال سرزمینهای شوروی باعث اتحاد متفقین با این كشور شد و زمینه را برای تصرف سرزمینهای از دست رفته فراهم نمود. در اواخر نوامبر 1942/ آبان 1321، ارتش سرخ شوروی در جبهههای مشرق، ضدحمله گسترده خود را در حوضه ولگا در شمال و استالینگراد در جنوب آغاز كرد و تا 2 فوریه 1943/ 13 بهمن 1321، كلیه قوای آلمان را سركوب نمود. ارتش سرخ شوروی، بهرغم مقاومتهای سرسختانه قوای آلمانی در سایر نقاط شوروی، به پیشروی ادامه داد و توانست همه سرزمینهای تصرف شده را پس بگیرد. بدین ترتیب در اوایل 1943/ 1321 ش، دولتهای محور، ابتكار عمل را در كلیه جبههها از دست داده بودند ( تاریخ جنگ دوم جهانی، ص 132ـ140؛ تیلور، ص 249ـ266).
پساز گردهمایی سران انگلیسو امریكا و شوروی در اجلاس تهران (7ـ 10 آذر 1322/ 28 نوامبر ـ اول دسامبر 1943)، امریكا و انگلیس مشغول تدارك حملهای شدند كه بزرگترین عملیات نظامی جنگ جهانی دوم به شمار میرفت. روسها نیز در بهار 1944/ 1323 ش، هم زمان با حمله نیروهای مشترك امریكا و انگلیس در شمال نورماندی، تهاجم بزرگ خود را در حوضه دنیپر آغاز كردند و از آنجا به رومانی و بلغارستان و سپس آلمان حملهور شدند. در جبهه غرب، سپاه مشترك امریكا و انگلیس پس از پس گرفتن پاریس در 25 اوت/ 3 شهریور، به سوی مرزهای آلمان پیشروی كرد و به این ترتیب، از فوریه 1945/ بهمن 1323 از مشرق و مغرب به خاك آلمان هجوم بردند ( تاریخ جنگ دوم جهانی، ص 192 بهبعد؛ تیلور، ص 311 به بعد).
هیتلر كه از قرارگاه زیرزمینی خود در برلینِ تحت محاصره، ناامیدانه به مقاومت ادامه میداد، وقتی خبر مرگ موسولینی را شنید، در 30 آوریل 1945/ 10 اردیبهشت 1324 خودكشی كرد و دولت جدید آلمان را دونیتس، فرمانده نیروی دریایی، در ایالت شلسویگ تشكیل داد و از متفقین تقاضای ترك مخاصمه كرد. در 8 مه/ 18 اردیبهشت، سند قطعی تسلیم بیقید و شرط آلمان در برلین امضا شد و براساس تصمیماتی كه روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه 1945/ بهمن ـ اسفند 1324 گرفتند، این كشور به مناطق اشغالی تقسیم شد (اسكورزنی، ص 581 ـ583؛ تیلور، ص 386).
اما جنگ در خاور دور تا چند ماه دیگر ادامه داشت. ژاپن كه هنوز اندونزی، هندوچین، بخش مهمی از خاك چین و تعداد زیادی از جزایر اقیانوس آرام را در اشغال داشت، با مقاومت سرسختانه خود، موجب ترس متفقین از ادامه جنگی طولانی شده بود. از همینرو، پس از مدتی، با اینكه ژاپن قبلاً شرایط صلح را از امریكا پرسیده بود، امریكا مسئولیت پرتاب دو بمب اتمی را بر شهرهای هیروشیما و ناگازاكی (به ترتیب در 6 و 9 اوت 1945/ 15 و 18 مرداد 1324)، پذیرفت و به این ترتیب سند تسلیم بیقید و شرط نیروهای مسلح ژاپن در 2 سپتامبر/ 11 شهریور همان سال بر عرشه رزمناو امریكایی میسوری به امضا رسید و جنگ كاملاً خاتمه یافت (تیلور، ص 394ـ400؛ اسكورزنی، ص 226).
پس از پایان جنگ، قدرتهای پیروز در اجلاسهای یالتا و پوتسدام در مورد پیامدها و دستاوردهای جنگ و به خصوص تقسیم جهان به توافق رسیدند. در اجلاس یالتا سه قدرت پیروز جنگ در باره موضوعات مهمی توافق كردند كه عبارت بود از اشغال آلمان و غرامت پرداختنِ این كشور، مسائل مربوط به خاور دور، موضوع تنگههای بوسفور و داردانل، ایجاد سازمان ملل، سرنوشت لهستان، سرنوشت مستعمرات و موضوع قیمومت سازمان ملل متحد، مسئله ایران و تخلیه آن از قوای متفقین و بالاخره همكاری شوروی و امریكا در حمله به ژاپن (سونار كلان، ص 68ـ70؛ انصاری، ص 28ـ30). در اجلاس پوتسدام نیز، كه آخرین ملاقات سران سه قدرت پیروز جنگ بود، آنها در این موارد به توافق رسیدند: خلع سلاح و نازیزدایی در آلمان و متعاقب آن ایجاد نظامی غیر متمركز و دموكراتیك در آنجا و همچنین بستن قرارداد صلح با اقمار آلمان، یعنی رومانی و بلغارستان و مجارستان و فنلاند (نقیبزاده، ص 193ـ 195).
شمار تلفات جنگ جهانی دوم در منابع متفاوت برآورد شده است. بر پایه یكی از این برآوردها، تلفات نظامی این جنگ بیش از 23 میلیون تن و تلفات غیرنظامی آن بیش از 26 میلیون تن بوده است. در مورد میزان خسارات مالی و هزینههایی كه طرفین درگیر متحمل شدهاند نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال، این جنگ از لحاظ هزینه به جنگ چهار تریلیون دلاری و از لحاظ تلفات انسانی به جنگی با تلفات چهل میلیون تن نیز موسوم شده است (برای جزئیات رجوع کنید به هویل، ص 323ـ 324؛ تیلور، ص 401ـ402).
جنگ جهانی دوم بر سراسر جهان و نیز جهان اسلام تأثیرات گستردهای داشت كه برخی از آنها عبارتاند از: فروپاشی نظام چند قطبی و شكلگیری نظام دو قطبی شرق و غرب به رهبری شوروی و امریكا، رنگ باختن نفوذ قدرتهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان در سیاستهای بینالمللی، شروع جنگ سرد به عنوان صحنه رقابت دو بلوك در قالب اتحادیهها و پیمانهای خاص، تحریك جنبشهای ضداستعماری و متعاقب آن استقلال مستعمرات و ایجاد چند كشور جدید.
منابع: مسعود انصاری، تشنجات سیاسی پس از جنگ دوم جهانی، [تهران 1353 ش]؛ اتو اسكورزنی، جنگ ناشناخته: روایت یك آلمانی از جنگجهانیدوم، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1374ش؛ تاریخ جنگ دوم جهانی: سپتامبر 1939ـ اوت 1945، تهران: اقبال، 1327 ش؛ آلنجان پرسیوال تیلور، جنگ جهانی دوم ، ترجمه بهرام فرداد امینی، تهران 1374 ش؛ گریگوری ابراموویچ دبورین، رازهای جنگ جهانی دوم ، ترجمه كیخسرو كشاورزی، تهران 1356 ش؛ پیردو سوناركلان، یالتا، ترجمه سیروس سعیدی، تهران 1368 ش؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم ( 1500ـ1945)، تهران 1355 ش؛ احمد نقیبزاده، تحولات روابط بینالملل، تهران 1372 ش؛
نويسنده: ARASH تاريخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,
جنگ جهانی اول
در ماه اوت 1914 م جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. هیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین در نوامبر 1918 حدود 10 میلیون نفر کشته شدند.
دول محور
عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (1941 ـ 1859م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان. بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها می جنگیدند. آلمان تا آن زمان قوی ترین قدرت نظامی جنگ محسوب می شد.
نیروهای متفقین
نیروهای مهم متفق عبارت بودند از: بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، روسیه، بلژیک و صربستان. ایالات متحده در آوریل 1917 به طرفداری متفقین وارد جنگ شد. روسیه پس از انقلاب بلشویک در 1917 متفقین را ترک گفت. کشورهایی که قسمتی از امپراتوری بریتانیا بودند از جمله: استرالیا، کانادا ، نیوزلند و هندوستان،هزاران زن و مرد را در اختیار منافع متحدان قرار دادند.
زندگی در خندق
با دستور حمله، سربازان در بالای خندقهای خود
ظاهر می گردند تا شروع به پیشروی نمایند.
28 ژوئن 1914م
یک تروریست صرب، دوک اعظم اتریش، فرانسیس فردیناند، و همسرش را در سارایوو، شهری در بوسنی هرزگوین ، ترور می کند.
28 ژوئیه 1914
امپراتوری اتریش ـ مجارستان به صربستان اعلان جنگ می دهد. روسیه آماده دفاع از صربستان می گردد.
یکم تا سوم اوت 1914
آلمان که متحد اتریش ـ مجارستان است، در یکم اوت به روسیه اعلان جنگ می دهد و در سوم اوت به فرانسه، متحد روسیه، اعلان جنگ می دهد.
2 اوت 1912
بریتانیا برای دفاع از بلژیک که در جنگ بی طرف بود، در برابر آلمان مهاجم وارد جنگ می شود.
اوت 1914
آلمانیها از بلژیک گذشته و به فرانسه حمله می کنند. آلمانیها ارتش فرانسه و نیروی اعزامی بریتانیا را به سمت پاریس عقب می رانند.
20 اوت 1914
آلمانیها روسیه مهاجم را در نبرد تاننبرگ شکست می دهند و از آنها را تا «پروشا» عقب می رانند. این منطقه جنگی موسوم به جبهه شرق می گردد.
سوم تا نهم سپتامبر1914
فرانسویها و بریتانیاییها در نبرد مارن آلمانیها را از نزدیکی شهر پاریس، پایتخت فرانسه به عقب می رانند. تاکسی ها سربازان فرانسوی را از پاریس به خطوط مقدم نبرد انتقال می دهند.
نوامبر 1914
پیشروی در غرب متوقف می گردد. طرفین متخاصم شروع به حفر خندقهایی می کنند که از ساحل بلژیک تا مرز سوئیس امتداد دارند. این منطقه جنگی موسوم به جبهه غرب می گردد. خطوط این منطقه تا سال 1918 چندان تغییر نخواهد یافت.
25 آوریل 1915
سربازان بریتانیایی و استرالیایی به امپراتوری عثمانی حمله می کنند و در گالیپولی ، شبه جزیره ای در غرب ترکیه مستقر می گردند. در این حمله، نیروهای مهاجم به سختی شکست می خوردند.
7 مه 1915
یک زیر دریایی آلمان، کشتی مسافری بریتانیایی «لوسیتانیا» را در اقیانوس اطلس غرق می کند. در میان غرق شدگان 128 آمریکایی وجود داشتند.
21 فوریه 1916
ارتشهای آلمان و فرانسه برای تسخیر شهر نظامی وردان در شمال شرقی فرانسه، وارد نبرد می شوند. نبرد تا ماه دسامبر به طول می انجامد و یک میلیون کشته بر جا می گذازد.
31 مه 1961
ناوگان جنگی آلمان و بریتانیا نبرد دوردست دانمارک انجام می دهند.
1 ژوئیه 1916
در اولین روز نبرد سوم، رودخانه ای در شمال غربی فرانسه، سربازان مهاجم بریتانیایی متحمل 60000 کشته و زخمی می شوند که از این میان 19000 نفر کشته می شوند.
6 آوریل 1917
زیر دریایی ها به تحریک آلمان به لنگر گاه ایالات متحده در اقیانوس اطلس حمله می کنند، رئیس جمهور وودرو ویلسون علیه آلمان اعلان جنگ می دهد.
31 ژوئیه 1917
ژنرال بریتانیایی، داگلاس هیک، نبرد پاسچندیل را آغاز می کند. در طی سه ماه جنگ، بریتانیاییها 6 کیلو متر (4مایل) پیشروی می کنند.
7 نوامبر1917
بلشویکها در روسیه قدرت را بدست می گیرند. آنها مذاکرات صلح با آلمان را آغاز می نمایند.
3 مارس 1918
بلشویکها قرارداد صلح برست ـ بیتوفسک را با آلمان به امضاء می رسانند.
21 مارس 1918
ژنرال آلمانی، اریش لودند ورف حمله گسترده ای را به فرانسه آغاز می کند. سربازان او ارتش متفقین را به سمت پاریس به عقب می رانند.
ژوئیه تا نوامبر 1918
نیروهای متفقین تحت فرماندهی ژنرال فرانسوی فردیناند فوش دست به حمله متقابل می زنند. فرماندهان آلمانی در می یابند که دیگر نمی توانند به مبارزه ادامه دهند.
11 نوامبر 1918
یک آتش بس موقت به جنگ در جبهه غرب پایان می دهد. حکمران آلمانی، قیصر ویلیام دوم، از آلمان به هلند که اکنون یک جمهوری است، می گریزد.
در آغاز قرن بیستم رقابت بسیاری بین قدرتمند ترین دولتهای اروپا، آلمان، اتریش، مجارستان، روسیه، فرانسه و بریتانیا وجود داشت.
حملات شیمیایی
آلمان برای اولین با در آوریل
1914 از گازهای سمی استفاده نمود.
گازهای سمی بسیاری از سربازان را در جنگ جهانی اول از بین برد. ابتدا، سربازان برای اجتناب از استنشاق گازهای سمی، پارچه ای آغشته به بیکربنات سود را روی صورت خود قرار می دادند. ماسکهای ضد گازهای شیمیایی بزودی برای مقابله با حملات شیمیایی تولید شدند و در میان سربازان جبهه خط مقدم پخش گردیدند.
دولتهای رقیب
این دولتها برای تصرف مستعمرات جدید و تجارت در سرتاسر دنیا به سختی با یکدیگر رقابت می کردند. آنها هم چنین نیروهای مسلح عظیمی بوجود آوردند. بسیاری از رهبران اروپایی معتقد بودند که برا شروع جنگ تنها مسئله زمان مطرح است.
آلمان نیرومند
آلمان تا آن زمان مبدل به نیرومندترین دولت اروپا شده بود. اما حاکمان آن کشور با وجود روسیه در شرق، فرانسه در غرب، و بریتانیا که کشتیهایش بر دریا ها مسلط بودند. احساس محدودیت می کردند. حاکمان آلمانی می خواستند از جنگ برای توسعه قدرت خود در اروپا و از بین بردن دشمنانشان استفاده کنند.
نگرشها به جنگ
وقتیکه در ماه اوت 1914 جنگ اعلام شد، میلیونها تن از مردم شادمان در خیابانهای شهرهای مهم اروپا شروع به رقص و پایکوبی نمودند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم می آورند. با این وجود، صحنه های دهشت انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد. یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند.
پیامدها
جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابی های بلشویک افتاد.
جبهه غرب
در نبرد این نقشه نشانگر
موقعیت جبهه غرب و نبردهای مهمی
سات که در طول این جبهه انجام یافته است.
تا پایان سال 1914م متفقین و دول محور ردیفی از خندقها را به طول 650 کیلومتر (400 مایل) از دریای مانش تا مرز سوئیس حفر نمودند و این ناحیه جبهه غرب نامیده می شد. آتشباری مداوم توپخانه ها زمین حائل میان دو نیروی متخاصم را مبدل به ناحیه ای وسیع و پر از چاله و گل و لای و بدون حفاظ نموده بود. بسیار از افراد در نبردهای سختی که در طول این جبهه اتفاق افتاد جان باختند.
قرارداد ورسای
بعد از جنگ، نشست بزرگی در سال 1919 در قصر ورسای، نزدیک پاریس، برای مذاکره بر سر استقرار صلح، به نام قرار داد ورسای، تشکیل یافت. رئیس جمهور ایالات متحده وودرو ویلسون (1924 ـ 1856) گفته بود جنگ بوجود آمد تا جهان را برای ایجاد دموکراسی امن نماید. او قصد تشکیل اروپای دموکراتیک از دولتهای ملی را داشت.
جامعه ملل
در سال 1920، امضاء کنندگان قرارداد ورسای، جامعه ملل را تشکیل دادند. اهداف این سازمان حفظ صلح در سرتاسر دنیا و حل و فصل نمودن اختلاف از طریق مذاکره بجای جنگ بود. جامعه ملل هرگز به ایفای این نقش موفق نگردید. ایالات متحده به این اتحادیه نپیوست.
غرامت
بریتانیا و بخصوص فرانسه می خواستند مطمئن شوند که آلمان نمی تواند دوباره جنگ دیگری راه بیاندازد. آلمانیها اجازه نداشتند ارتش بزرگی داشته باشند و می بایست غرامت می پرداختند (پول هنگفتی برای جبران خسارت کشورهایی که با آنها جنگیده بودند). با این وجود، آلمانیها از اصول صلحی که توسط متفقین پیروز، در قرار داد ورسای بر آنها دیکته شده یود، به وحشت افتادند. اکثر آلمانیها نمی پذیرفتند که آنها مسئول جنگ بوده اند و در برابر قرار داد صلح مقاومت می کردند.
تورم شدید
در سال 1923 بعد از آنکه آلمانیها از پرداخت غرامت خودداری کردند، سربازان فرانسوی قسمتی از آلمان به نام «منطقه صنعتی روهر» را اشغال نمودند. اقتصاد آلمان از هم پاشید و موجب تورم شدید گشت. پول آلمان بی ارزش شد و مردم حتی برای خرید یک فنجان قهوه احتیاج به یک فرغون پر از اسکناس داشتند.
آرامش گمراه کننده
سرانجام این بحران در آلمان فروکش کرد. تا سال 1924 زندگی در اروپا تقریبا بصورت عادی بازگشت. اما در پس پرده، آلمانیها هم چنان از نتایج جنگ جهانی اول ناخشنود باقی ماندند.
زندگی در خندق
شرایط زندگی در خندقها بسیار بد بود. زندگی افراد در زیر رگبار مسلسلها و آتش توپخانه دائما در معرض خطر بود.
یک افسر بریتانیایی شرح می دهد که زندگی
در خندقها در جبهه غرب چگونه بوده است.
در هوای مرطوب، گل و لای همه چیز را می پوشاند. سربازها همچنین مجبور بودند که در خندقها غذا بخورند و بخوابند. موشهای بزرگ در اطراف پرسه می زدند و از اجساد رو به فساد تغذیه می کردند. پیش از حمله دشمن، آتشباری سنگین توپخانه وجود داشت که روزها به طول می انجامید و گاهی اوقات افراد را دیوانه می ساخت.
حقایق ثبت شده
بیشتر افرادی که در جنگ کشته می شدند مردان جوان بودند. فرانسه 4/1 میلیون کشته داد که در حدود یک دهم جمعیت مردان آن کشور است، آلمان نیز 3 میلیون کشته داد و رقم کشته های بریتانیا نیز 750000نفر بود. ایالات متحده 115000 و روسیه 7/1 میلیون کشته دادند.
نويسنده: ARASH تاريخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,